امورفرهنگی ودینی شرکت آبفار خراسان جنوبی

ولادت حضرت عبدالعظيم حسني(ع)


 

زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

حضرت عبدالعظیم حسنی, زندگینامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع), عبدالعظیم حسنی

عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد . پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبة بن قیس .

 

ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت ۷۹ سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام ، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا علیه السّلام ، امام محمّد تقی علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است .

 

این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است به حسنی شهرت یافته است .

 

حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمّه معصومین علیهم السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین ، آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر داشت .

 

ستایشهایی که ائمّه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .

 

در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشّهداء، امام حسین علیه السّلام بیان شده است.

 

زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمّه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین این خلفاء ، متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دوره او چندین بار مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در کربلا ، تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.

 

سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، در چینن دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد ، حضرت امام هادی علیه السّلام او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی .

 

دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام را به شهادت رساند. در ری ، هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری ، بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .

 

حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّة الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و کمتر خارج می شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و تهجّد می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند .

 

پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند .

 

حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل دینی و دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود.

 

روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت علیهم السّلام در آستانه محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیّت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سکّة المولی چشم از جهان فرو می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.

 

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند.

 

همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : شنبه 4 بهمن 1393
زمان : 12:50
قيام توابين،قيام سليمان بن صردخزاعي به همراه شانزده هزار نفر به خونخواهي امام حسين
| ادامه مطلب...

سلیمان بن صرد و شیعیان کوفه حرکت خود را از سال 61ه ق آغاز کردند.وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید،سلیمان و مسیب بن نجبه فزاری،پشیمان شدند و به همراه گروه دیگر گفتند راه توبه و پشیمانی از آنچه که انجام داده ایم چیست؟

از این روی،بزرگانی از شیعه در خانه سلیمان جمع شدند،در این جمع مسیب بن نجبه آغاز سخن کرد و پس از او رفاعة بن شداد،سخنانی بیان کرده و در ادامه گفت: این کار را به پیر و یار پیامبر(ص)،سلیمان که شجاع،دین دار،دوراندیش و مورد اطمینان است بسپاریم،این سخن را می گویم و برای خودم وشما طلب مغفرت می کنم.عبدالله بن وال هم سخن گفت و از سابقه اسلام و از فرماندهی سلیمان اظهار خشنودی کرد.{تاریخ طبری،ج5ص552}.

لطفا به ادامه مطلب بروید

وقتی سلیمان به عنوان رهبر قیام انتخاب شد،پس از حمد و ستایش خداوند،به سبب نعمت هایی که اعطا کرده،به یگانگی پروردگار و محمد فرستاده او شهادت داد و گفت از خداوند می ترسم که در این روزگار سخت،از بلای بزرگ و ستم برای عاقبت ما شیعیان خوب نباشد.ما منتظر آمدن خاندان پیامبرمان بودیم و به آنان وعده کمک دادیم و به آمدن به عراق ترغیبشان کردیم.اما وقتی آمدند سستی کرده و عاجز ماندیم و دورویی کردیم،کار را به امروز و فردا واگذاشتیم و در انتظار حادثه نشستیم تا آنکه فرزند پیامبرمان و باقی مانده او،پاره گوشت و خون او که یاری می خواست در کنار ما کشته شد،فاسقان وی را هدف تیر و نیزه ها قرار دادند و کشتند.سپس بر او تاختند و لباسش را ربودند.قیام کنید که خداوند از این کارتان خشمگین است و به سوی زنان و فرزندانتان برنگردید تا خداوند از شما خشنود شود.خشنودی خداوند به گرفتن انتقام خون حسین(ع) است تا در این راه کشته شود.از مرگ نترسید،سوگند به خدا هر کس از مرگ بترسد به ذلت و خواری می افتد.باید مثل بنی اسرائیل باشید که پیامبرشان به آنان گفت:« وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ(البقرة/54)
و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوی خالق خود باز گردید! و خود را [=یکدیگر را] به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت؛ زیرا که او توبه‌پذیر و رحیم است».
آنان چه کردند،زانو زدند و گردن کشیدند و راضی به قضای الهی شدند.اگر شما را دعوتی همانند آن قوم کنند چه خواهید کرد؟شمشیرها را تیز کنید،نیزه ها را آماده و آنچه می توانید نیرو و اسب تهیه کنید تا شما را دعوت به حرکت کنم.{تاریخ طبری،ج5ص554}.
سلیمان پیوسته هر جمعه سخن می گفت و یادآور می شد که ما خاندان پیامبر(ص) را دعوت کردیم،وعده یاری دادیم،ترغیب به آمدن کردیم،ولی وقتی آمدند ما سستی کرده نظاره گر کارها شدیم.بنابراین،باید قاتلان آنان را بکشیم تا خدا از ما راضی باشد.در نتیجه سلیمان گفت: هر کس قصد کمک و یاری کردن را دارد اموال خود را در اختیار عبدالله بن وال قرار دهد تا یاران را کمک کنیم.
سلیمان در نخستین اقدام خود،نامه ای مفصل به سعد بن حذیفه کا از جمله شیعیان و ساکن مدائن بود،نوشت و آن را به عبدالله بن مالک داد تا به سعد بدهد.وی در این نامه اشاره کرده که دنیا با خردمندان ناسازگاری دارد و در این حادثه ای که در بارۀ پسر دختر پیامبر(ص) رخ داد باید اندیشید که او را دعوت کردند ولی اجابتش نکردند و او را میان دشمنانش رها کردند که چه خطای بزرگی مرتکب شدند و از یاری امام خود بازماندند و او را به دشمنش واگذاشتند و کمکش نکردند،خطایی که با رهایی و توبه از آن فقط با کشتن قاتلان وی یا کشته شدند در راه وی پاک می شود.زمانی برای برادران تعین می شود تا در نخیله جمع شوید و شما را یارانی یافتم که با این کار شما،خداوند می خواهد تا شما توبه کنید که در این راه سختی ها،مشکلات،کشته شدن و مصادره اموال است.{تاریخ طبری،ج5ص556}.
سعد بن حذیفه جواب نامه سلیمان را داده و اعلام آمادگی کرد.وقتی سلیمان؛نامه سعد را قبرای یاران خود خواند،آنان خوشحال شدند.
سلیمان یک نسخه از نامه ای را که به سعد نوشته بود برای مثنی بن مخربه فرستاد و وی هم پاسخ مثبت به سلیمان داد و گفت:در موعد مقرر در محل تعیین شده حاضر می شویم.{همان}.

نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 2 بهمن 1393
زمان : 8:19
شهادت حاج حسين دشتي رييس تيپ 18الغدير


شهید دشتی

سردار شهيد حسن دشتي از جمله شهداي والامقام و افتخار آفرين استان دارالعباده يزد است که براي اعتلاي نظام مقدس جمهوري اسلامي، درس شجاعت ، ايثار و فداکاري بر جاي گذاشته است .


مشخصات سردار شهيد حاج حسن دشتي

 نام : حسن

نام خانوادگي :‌دشتي رحمت ابادي

نام پدر : جواد

تاريخ تولد :اسفند 1337

تاريخ شهادت :بهمن 1365

سن : 26 سال

محل شهادت : شلمچه

نحوه شهادت : بر اثر اصابت ترکش خمپاره

مدت نبرد : 6 سال

ميزان تحصيلات : دانشجو رشته فرماندهي عالي دانشگاه امام حسين (ع)

متاهل / مجرد : متاهل

تعداد فرزندان: 2 فرزند

عمليات هاي مهمي كه شركت داشته است :‌ شهيد در 32 عمليات شركت داشته است از جمله بدر، خيبر، والفجر مقدماتي , والفجر هشت، قدس پنج و کربلاي 1 و 2 و 3 و 4 و 5 ........

 عملياتي كه در ان به شهادت رسيده است :‌ كربلاي 5

سمت شهيد : رئيس ستاد تيپ 18 الغدير سپاه

 

بخشي از وصيت نامه شهيد :

 بسم رب شهدا و الصديقين

...جمهوري اسلامي شجره ي طيبه اي است كه از چشمه زلال اسلام سيراب و با اهداء خون هزاران خون انسانهاي شريف آبياري گرديده است امروز بدست ما سپرده شده و حراست و مراقبت از آن بر همه ي ما واجب و ضروري است .مردم شريف و قهرمان اين را بدانيد كه اسلام در خطر كفر است و دشمنان اسلام براي مقابله ي با آن جبهه اي گشودند.
بدانيد كه امروز روز آزمايش خداوندي است و اين مهم تكليف است كه از هيچ كس ساقط نمي شود... 
مردم بدانيد كه مرگ حق است و قطعاٌ سراغ همه ي ما خواهد آمد چه خوب است كه خود انتخاب كني .

نه زندگي آنقدر شيرين است و نه مرگ آنقدر ترسناك كه آدمي شرافت و انسانيت خويش را زير پا نهد و از ترس مرگ در بستر بميرد پس بدانيد دنيا [محل] گذر است و مقر ماندن ديار ديگري است.

كمر همت ببنديد و دين خدا را ياري كنيد و شر اجانب را از كشور رسوا ا.. كوتاه نماييد و اين قرن ،قرن سرفرازي مستضعفين و قرن خفت و زبوني مستكبرين است . بدانيد استواري گامهايتان دنيا را به اعجاز كشانده و زورمندان را نا اميد و محرومين را اميدي دوباره بخشيده .با توكل به خدا و ايمان به پيروزي و حقانيت راهمان براي مجد و عظمت اسلام قيام مضاعف كنيد. نصرت خداوند با پبروزي نزديك است...

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : چهار شنبه 1 بهمن 1393
زمان : 10:18
کشف کشتی حضرت نوح در کوه‌های آرارات


کشف کشتی حضرت نوح در کوه‌های آرارات

روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا...

 
 در سال 1959، یک خلبان ترک، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی‌ که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس‌های او تصویری جلب نظر می‌کرد تصویری از یک  قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله بیست کیلومتری کوه‌های آرارات آرمیده بود.
 
تصویر هوایی از فسیل کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک صخره در آن مشخص است. بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه‌مند به پیگیری شدند. دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه‌مندان بود. او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود. دکتر واندنبرگ با دقت عکس‌ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس‌های هوایی یک کشتی است.» ۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت تا در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت»تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می‌کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می‌توانست راهگشای کار آنها باشد:
 
از تحقیقات ران ویت مدت زیادی نگذشته بود که در 25 نوامبر سال 1978، وقوع زمین لرزه ای در محل، باعث شد تا کشتی مزبور به طور شگفت آوری از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند. بدین ترتیب دیواره‌های این شیء، شش متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد. بدنبال این زمین لرزه، ران وایت ادعا کرد که شیء مذکور می‌تواند باقیمانده کشتی نوح باشد. سپس بدبینی‌ها به خوش بینی مبدل و این سؤال‌ها مطرح شد: «اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال، در ارتفاع 1890 متری کوههای آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می‌تواند باشد؟ و اگر جسم کشتی نوح است، آیا طوفان نوح واقعاً بوقوع پیوسته است؟... آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است، هستیم؟» بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگ‌های دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می‌دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد.
وجود لایه‌های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره‌ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می‌دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده‌اند. 

 
 

 
تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می‌گوید؟
داستان کشتی نوح از گذشته‌های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که مسافران کنجکاو از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می‌دادند و گاهی تکه‌های کوچکی از آن به غنیمت برده می‌شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می‌دهد که اقوام مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند.

 تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی

اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می‌طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی ‌بوده اند، این سؤال پیش می‌آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی‌ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می‌رفت و اکنون یک واقعیت علمی ‌لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می‌شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟...خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده‌های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه‌های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است..

کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی

آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه‌ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره‌ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند.تصویر برداری‌های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می‌گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست.
و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه37)و کشتی بساز زیر نظر ما و مطابق وحی ما

کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی
 به  نظر می‌رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره‌مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می‌کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکار رفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می‌دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می‌رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می‌کند. در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود.
 
کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می‌کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره‌ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «اسکن‌های راداری»معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند.در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد.این در حالی است که گمان می‌رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟
 
لنگرهای کشتی هم کشف شد!
بربلندیهای تپه‌های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می‌شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی‌دانیم.
 
 
کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد
روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می‌فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی‌گیرد و بعد از آن کبوتری را می‌فرستد.] درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می‌کند نه باز می‌گردد.» محل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته‌های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و  نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت." همانطور که می‌بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد.]
در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می‌شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است... در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است.] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد.
 ...در پایان به برخی نکات در تأیید تحقیقات اشاره می‌کنیم:
۱- «کتاب مقدس» می‌گوید که کشتی نوح در ناحیه کوههای آرارات فرود آمده است.
۲- قرآن کتاب مقدس مسلمانان، می‌گوید که کشتی نوح بر روی کوه «جودی» نشسته است. کوهی که در حال حاضر کشتی مورد نظر بر آن قرار دارد.
قضی الامر و استوت علی الجودی (سوره هود، آیه44)و کار پایان یافت و کشتی بر کوه «جودی» پهلو گرفت.
۳- آشور نصیربان دوم، پادشاه آشور (۸۵۹ – ۸۸۳ قبل از میلاد) مدعی بود که کشتی نوح در محلی به نام نیسیر پهلو گرفته است. در فاصله کمتر از ۵۰۰ یاردی محل کشتی، دهکده ای وجود دارد که اوزون گیلی نام دارد و پایین تر از آن بر روی نقشه‌های بسیار قدیمی، محلی به نام نیسیر یا نسیر مشاهده می‌شود.
۴- اسامی‌برخی اماکن در اطراف کوه آرارت نیز می‌تواند با ماجرای طوفان و کشتی نوح مرتبط باشد؛ خود کوه آرارات در میان ارمنی‌ها به کوه «ماسیس» معروف است که به معنی «مادر جهان» است، «نخجوان» به معنی «محل فرود» است، «اچمیادزین» به معنی «فرودگاه» یا «کسانی که فرود آمدند» است،«آرگوری» (Arghuri) نشان دهنده «پرورش درخت مو» است که می‌تواند یادآور کاشت درخت مو توسط حضرت نوح(ع) پس از پایان طوفان، آنطور که در کتاب مقدس به آن اشاره شده باشد، دهکده‌ای نزدیک به محل کشتی وجود دارد به نام«محشر» که می‌تواند یادآور مجازات جهانی مردم دنیا باشد- هم اینک دولت ترکیه با اعزام گروههای باستان شناس، کشتی را مورد حفاظت قرار داده و برخی از یافته‌های باستان شناسان برای حفاظت و مراقبت بیشتر، مورد توجه ویژه قرار گرفته اند. کشف چهار ستون فلزی فسیل شده که هرکدام ۱۲۰ سانتی متر طول دارند و از بخشهای مهم در ساخت کشتی بوده اند، از جمله این اشیاء است که هم اکنون در تملک وزارت معادن و فلزات ترکیه قرار دارد.در دل کوههای آرارات در نزدیکی مرزهای ایران و ترکیه، جسم عظیم فسیل شده ای قرنهاست که آرمیده و طوفان مهیب را پشت سرگذاشته است. کشتی بزرگ و مجهزی که یکی از پیامبران خدا را در رسالتش یاری داده است. این فسیل غول پیکر، راز و رمزهای بسیاری در دل خود نهفته دارد. ماجرای آن قرنهاست که مورد توجه بوده و دهها سال کانون کاوش‌ها و کنجکاویها خواهد بود. تحقیقات هم چنان ادامه دارد.
 

نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 30 دی 1393
زمان : 13:21
داستان شب معراج پيامبر محمد(ص)
| ادامه مطلب...

 داستان شب معراج پيامبر محمد(ص)

لطفاً بخوانيد اگر هم اكنون فرصت نداريد متن را در{Word copy paste} كپي   پيست نمائيد بعد سر فرصت بخوانيد داستان عجيب و داراي معجزاتي فراوان و آنچه پيامبر با جبرئيل و اسرافيل و ميكائيل و عزرائيل و ملائك و فرشته‌ها و ديگر پيامبران و فرزندان خودش (چهارده‌معصوم ملاقات داشته و بهشت و جهنم را..... 

معراج حضرت محمد (ص) از دیدگاه قرآن قسمت اوّل

  معراج در یک نگاه:

خوانندگان محترم و گرامي در احاديث آمده كه هرگاه نام پيامبر اكرم شنيده يا خوانده يا نوشته شود مي‌بايست صلوات فرستاده شود يا صلوات الله يا صل الله و عليك را گفت لذا از شما سروران گرامي تقاضا مي‌شود هر كجا بعد از نام محمدبه عبارت (ص) برخورديد ذكر صلوات الله يا صل الله و عليك را بياد آوريد.   

یکى از حوادث زندگانى حضرت محمد (ص) مسأله معراج می‌باشد. سفر شبانه و عروج آسمانى به جهت نشان دادن بخشى از آیات عظمت الهی، به پیامبر(ص) انجام گرفته و با توجه به شایستگی‌هاى ایشان در ابعاد مختلف براى این سفر، از سوى حق‌تعالی، از مکه معظمه به مسجد‌الاقصى و از آنجا به آسمان‌ها، انتخاب شدند.

حضرت رسول اکرم (ص) در جریان ابلاغ رسالت در مکه شکنجه‌هاى جسمى و روانى و سختی‌هاى زیادى را متحمل شدند، از جمله در سال هفتم بعثت سران قریش با یکدیگر پیمان محاصره اقتصادى علیه بنی‌هاشم را امضاء کردند و اهداف آنها چیزى جز جلوگیرى از گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان نبود و در حقیقت براى نابودى اسلام چنین برنامه‌اى را تدارک دیدند و به مدت سه سال رسول الله(ص)و مسلمانان در شعب ابوطالب بسر بردند و انواع و اقسام رنج‌ها را براى حفظ دین اسلام و وجود رسول خدا‌(ص) به جان خریدند. پس از خروج از شعب ابوطالب که با امدادهاى الهى صورت گرفت، پیامبر (ص)دو یار باوفاى خود را از دست دادند، حضرت ابوطالب و خدیجه دو پشتیبان نیرومند و با وفایى براى پیشرفت اسلام بودند.مرگ این عزیزان، به شدت پیامبر (ص) را غمگین کرد و قریش را در آسیب رساندن به ایشان بی‌باک ساخته،صدماتى را که تا آن روز به آن حضرت نزده بودند، وارد ساختند، تا جایى که خاک بر سر او می‌ریختند.

پس از پایان یافتن ماجراى شعب ابوطالب، رسول الله (ص) براى یافتن پایگاهى عازم شهر طائف شدند و هدفشان دعوت قبیله ثقیف به اسلام بود، آنان نه تنها دعوت ایشان را نپذیرفتند، بلکه ارازل و اوباش را وادار کردند تا با دشمنام دادن،پیامبر (ص) را سنگباران کنند و در نهایت ایشان را مجروح ساختند.

پس از این همه سختی‌ها در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام، خداوند براى نشان دادن بخشى از آیات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستی، هدیه‌اى بزرگ به رسول گرامى اسلام (ص) داد و خداى متعال براى تسکین و آرامش آن حضرت، وى را به معراج برد. با توجه به اینکه حضرت رسول اکرم (ص) به مرحله بندگى و عبودیت کامل رسیده بودند، این سفر زمینى و عروج آسمانى زمینه را براى اطمینان کامل ایشان به قدرت عظیم الهى فراهم کرد.

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 29 دی 1393
زمان : 14:1
تظاهرات ميليوني مردم انقلابي ايران در روز اربعين حسيني عليه دولت بختيار (1357ش)


تظاهرات ميليوني مردم انقلابي ايران در روز اربعين حسيني عليه دولت بختيار (1357ش) 

به دعوت امام خميني(ره) مردم ايران، با اتحاد، در يك راهپيمايي، عليه آخرين بازمانده رژيم شاه شركت كردند. در اين تظاهرات كه از بزرگ‏ترين اجتماعات دوران انقلاب بود و همزمان با روز اربعين سال 1399ق برگزار شد، شركت كنندگان خواستار اعلام غيرقانوني بودن سلطنت و خلع رژيم شاه و تأسيس جمهوري اسلامي شدند. غير از تهران، در غالب شهرها راهپيمايي انجام گرفت وليكن در نجف آباد، كرمانشاه، نهاوند، اروميه و مسجد سليمان به شديدترين وضع به خاك و خون كشيده شد و صدها تن از مردم، كشته و زخمي شدند. در همين روز حضرت امام، در پيامي خطاب به ملت ايران فرمودند: "اينجانب ان شاءاللَّه به زودي به شما مي‏پيوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانه شما به رفع مشكلات بپردازيم و با هم‏صدا و هم‏قدم شدنِ همه ملت، در راه استقلال و آزادي ايران بكوشيم".
 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 29 دی 1393
زمان : 13:59
ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم


ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم
حاجیه تقی زاده فانید
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در روز اول ذیقعده سال 173 قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسى کاظم علیه السلام و مادر گرامى‏اش حضرت نجمه خاتون مى‏باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به «طاهره‏» ملقب گردید. 

ورود حضرت معصومه (س) به شهر قم
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در روز اول ذیقعده سال 173 قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسى کاظم علیه السلام و مادر گرامى‏اش حضرت نجمه خاتون مى‏باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به «طاهره‏» ملقب گردید. 
بنابراین حضرت معصومه علیها السلام با امام رضا علیه السلام خواهر و برادر ابوینى هستند. در سال 201 قمرى در پى انتقال اجبارى امام رضا علیه السلام به خراسان، حضرت معصومه علیها السلام بعد از یک سال تحمل دورى برادر بزرگوارش از مدینه منوره عازم خراسان گردید. از آن جایى که حضرت فاطمه معصومه علیها السلام پیام آور فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام و مدافع مظلومیت امامان شیعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوت‏هاى زمان بود، عوامل حکومتى بنى عباس، در شهر ساوه به کاروان حامل آن حضرت حمله کرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند. حتى طبق نوشته استاد محقق شیخ جعفر مرتضى عاملى در کتاب حیاة الامام الرضا علیه السلام، آن حضرت را نیز مسموم نمودند . حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بر اثر مسمومیت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بیمار گردید و فرمود: مرا به شهر قم ببرید; زیرا از پدرم شنیدم که مى‏فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ماست . براى همین حضرت معصومه علیها السلام در 23 ربیع الاول سال 201 قمرى به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زیادى از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت. آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسى بن خزرج که به «بیت النور» شهرت یافت، در دهم ربیع الثانى سال 201 هجرى دیده از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان‏» محل فعلى مزار آن حضرت دفن گردید. 
قم قبل از اسلام به صورت چند قلعه بوده که عده‏اى زرتشتى و یهودى در آن زندگى مى‏کردند. بعد از اسلام با آمدن اشعرى‏ها (که اصالتا شیعه و یمنى تبار بوده‏اند)، کم کم این سرزمین توسعه یافت. در اوائل قرن اول و در سال 23 هجرى شهر قم توسط لشکر اسلام فتح گردید و رفت و آمد مسلمانان عرب به قم آغاز شد. نخستین کسانى که از اشعرى‏ها به قم آمدند عبدالله بن سعد و عبدالله احوص و عبدالرحمن و اسحاق از فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعرى بودند و به این ترتیب ارتباط شیعیان خالص علوى با قم برقرار شده و مامن شیعیان گردید. از آن زمان مردم قم به مذهب اهل بیت علیهم السلام علاقه خاصى پیدا کرده و به همین جهت مورد سختگیرى و بى مهرى خلفاى حاکم و ستمگر عصر خود بودند.
شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام از آبادانى ظاهرى بى بهره بود و اهالى شیعى مذهب آن در اثر بى‏توجهى حاکمان مورد آزار و اذیت‏بودند، اما از لحاظ ایمان و اعتقاد مذهبى، این شهر بهترین فضاى معنوى را داشته و زمینه پذیرش اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و یاران با وفاى آنان در این منطقه کاملا فراهم بود.
به همین جهت امامان معصوم علیهم السلام در مناسبت‏هاى مختلف، شهر قم و اهالى آن را مورد عنایت قرار داده و عبارات زیبایى را که حاکى از علاقه‏مندى آن بزرگواران به این خطه ایران بود، بیان مى‏کردند. حتى گاهى ائمه اطهار با فرستادن تحفه‏ها و هدایا اهل قم را مفتخر مى‏ساختند. از جمله مى‏توان به ابى جریر زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و عیسى بن عبدالله و چند نفر دیگر اشاره نمود که به افتخار اخذ هدایاى ارزشمندى همچون انگشترى و جامه و کفن از دست مبارک ائمه هدى علیهم السلام نائل شدند.

نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 25 دی 1393
زمان : 7:50
تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام خمینی


 با اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357، اندیشه ی طرح تشکلی به نام «شورای انقلاب» در میان روحانیون معتمد امام« قدس سره» پدید آمد، و در سفر شهید مطهری به پاریس، با امام مطرح شد.
اقای هاشمی رفسنجانی در این باره چنین نوشته است:   
« ... آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی و شهید باهنر و این جانب هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته ی اول شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.
«طبعاً، چون امام حرف ها را برای ایشان زده بودند، مرجع برای ما ایشان بودند. بیشتر نص امام را از ایشان بایست می شنیدیم... ایشان بیشتر از ما مسائل فکری برایشان مطرح بود تا عملی، و در گذشته هم این طوری بود. در شورای انقلاب هم این طوری بود. خیلی مواظب بود که خطوط انحرافی فکری که آن روز در جامعه ی ما وجود داشت و سر و صدا هم زیاد داشت، این ها در شورای انقلاب راه پیدا نکنند.»      
ترتیب خاصی که برای گفت و گو با افراد برای عضویت در شورای انقلاب در نظر گرفته شده بود، با مسؤولیت شهید مطهری به انجام رسید.
شهید مظلوم بهشتی در این باره، چنین اظهار کرده است :
«... افراد را امام تعیین می کردند، به این معنی که اول امام به یک گروه 5 نفری از روحانیت مسؤولیت دادند که برای شناسایی افراد لازم برای اداره ی آینده ی مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از آیت الله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و خود بنده. بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدین ترتیب هسته ی شورای انقلاب یک گروه شش نفری شد. بعدها آیت الله طالقانی و [آیت الله] خامنه ای نیز از روحانیون اضافه شدند... به تدریج آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و عده ای دیگر از شخصیت ها را که امام نیز قبلاً می شناختند و با آن ها در پاریس دیدار داشتند – قرار بود روی آن ها مطالعه کنیم و نظر نهایی مان را بدهیم – آن ها را با نظر نهایی مان به امام در پاریس معرفی کردیم و امام نیز تأیید نمودند.»
شورای انقلاب که در آذرماه 1357، شکل گرفت به عنوان اساسی ترین ارکان قدرت سیاسی و اجرایی امام« قدس سره» و مورد تأیید ایشان آغاز به کار کرد.
در پیام سیاسی بسیار مهم امام« قدس سره» در 22 دی 1357، تشکیل شورای انقلاب اعلام شد. در قسمتی از این پیام آمده است:
به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به این جانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است، از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه ی آن را فراهم سازد.
بدیهی است که مسؤولیت های شورای انقلاب، عمده ترین مسؤولیت های رهبری انقلاب در داخل کشور محسوب می شد. شورا در آغاز، هفته ای یک بار و سپس دو بار، به طور مخفی در منازل افراد تشکیل جلسه می داد. تصمیمات اتخاذ شده در این جلسات بلافاصله با امام قدس سره در میان گذاشته می شد و پس از کسب تکلیف، به مرحله ی اجرا در می آمد. از اقدامات مهم شورای انقلاب، مذاکره با مقامات نظامی نیروهای مسلح، دیدارهای دیپلماتیک، ترتیب دادن مسافرت بختیار به پاریس برای ملاقات با امام« قدس سره»، مأموریت راه اندازی نفت و انتخاب رییس دولت موقت بود.
اساساً علل و انگیزه های بسیاری در تمایل به تشکیل شورای انقلاب دخیل بود.
آن روزها گرایش به شورا شدید بود. رهبران و مبارزان با توجه به تصوری که از استبداد و حکومت فردی داشتند، مایل به تکرار آن تجربه ها نبودند. به همین دلیل به طور طبیعی باید شورای انقلاب تشکیل می شد. از این رو شورای انقلاب به عنوان طبیعی ترین شکل مدیریت در بدو انقلاب به طور خود جوش مطرح و پذیرفته شد و همه ی تصمیم ها از آن جا هدایت می شد و برای بعضی کارها کمیته هایی فعالیت داشت که مهم ترین آن ها، کمیته ی سوخت و کمیته ی اعتصابات بود.

شورای انقلاب پس از پیروزی
از اولین روزهای ورود امام خمینی« قدس سره» بحث های مهمّی از قبیل تشکیل دولت، تشکیل مجلس، ایجاد مجلس مؤسسان [خبرگان] و تغییر قانون اساسی در این شورا مطرح شد.
در آستانه ی پیروزی، شورا، مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت پیشنهاد نمود و امام« قدس سره» نیز پذیرفتند و طی حکمی ایشان را منصوب کردند. بعد از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357، شورای انقلاب و دولت موقت تحتِ لوای رهبری امام« قدس سره» و مشروعیت حاصله از حمایت های مردمی، زمام امور را به دست گرفتند. دومین تصمیم مهم شورای انقلاب، تصویب اساسنامه ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت 1358، بود. سپاه که بلافاصله بعد از پیروزی در سال 1357، بنا به فرمان امام« قدس سره» به فرماندهی حجت الاسلام لاهوتی، تشکیل شده بود و مأموریت حفظ انقلاب و دستاوردهای آن را برابر حملات ضدِ انقلاب بر عهده داشت، با تصویب شورای انقلاب رسمیت پیدا کرد.
سپس، ملی شدن بانک ها، سامان بخشیدن به محاکمات دادگاه های انقلاب، برگزاری همه پرسی در رابطه با نظام، بررسی پیش نویس قانون اساسی و انتشار آن در جراید، تصویب قانون شوراهای محلی، ملی شدن صنایع بزرگ، تصویب آیین نامه ی مجلس خبرگان و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورا و ... را انجام داد. بدیهی است که شورا، مافوق دولت بود و خطوط کلی و راهبردی با تمهیدات و تصمیمات اعضای آن اتخاذ می گردید. آیت الله طالقانی، چهره ی محبوب مردمی و دومین رییس شورای انقلاب در 19 شهریور همان سال درگذشت.
بعد از تسخیر لانه ی جاسوسی امریکا در 13 آبان 1358، دولت بازرگان فردای آن روز استعفای خود را تسلیم امام« قدس سره» کرد. شورای انقلاب بیانیه ی مهمی خطاب به ملت صادر کرد و یادآور شد که مصمم است در فرصت محدودی، برگزاری همه پرسی درباره ی قانون اساسی، انتخابات مجلس شورای ملی و ریاست جمهوری و ... را به انجام رساند.
همه پرسی قانون اساسی در 12 آذر 1358، و متعاقب آن انتخابات ریاست جمهوری در بهمن 1358، برگزار و بنی صدر به عنوان رییس جمهور انتخاب گردید. بعد از انتخاب بنی صدر، وی حملات شدیدی را علیه شورای انقلاب آغاز کرد. این اختلافات تا تشکیل مجلس شورای اسلامی در 7 خرداد 1359 و تحویل وظایف شورای انقلاب به مجلس ادامه داشت. با شروع کار مجلس و شورای نگهبان و دیگر نهادها، مسؤولیت و ضرورت وجود شورای انقلاب به پایان رسید. لذا در 12 تیر 1359، آیت الله بهشتی اعلام کرد:

«مسؤولیت شورای انقلاب دو هفته دیگر پایان می یابد.» 
سپس آخرین جلسه ی شورا به ریاست مهندس بازرگان در پنج شنبه 26 تیر 1359 برگزار شد و جراید نوشتند:
«به دنبال تکمیل اعضا و حقوقدانان های شورای نگهبان و رفع موانع کار مجلس و تصویب اعتبارنامه ها، پایان کار شورای انقلاب اعلام شد.»
دکتر حسن حبیبی سخنگوی شورای انقلاب، در آخرین گفت و گوی خود، وضعیت آن را به طور خلاصه چنین تشریح کرد:
«امروز با رسمیت یافتن مجلس شورای اسلامی و کامل شدن اعضای شورای نگهبان قانون اساسی، کار شورای انقلاب که تاکنون وظیفه ی قانونگذاری را بر عهده داشت، نیز به پایان رسید.»


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 22 دی 1393
زمان : 8:10
روز شهدای دانشجو و حماسه هویزه


اشاره

شانزدهم دی ماه، سالروز شکل گیری حماسه خونین هویزه به دست دانشجویان پیرو خط رهبری و به فرماندهی دانشجوی شهید، سیدحسین علم الهدی است. این دانشجویان رزمنده در سال 1359، عملیاتی را در هویزه و سوسنگرد آغاز کردند و پیروزی های مهمی به دست آوردند. نیروهای اسلام در حالی که تجهیزات نظامی در اختیار نداشتند، تا آخرین قطره خون به دفاع از سرزمین ایران اسلامی پرداختند، مظلومانه به شهادت رسیدند و حماسه هویزه را آفریدند. به پاس تجلیل از رشادت های دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به ویژه شهید علم الهدی، شانزدهم دی، روز «شهدای دانشجو» نام گرفت.

وارثان عشق و شور حسینی

حدیث دانشجویان شهید، حکایت عاشقانی است که ندای تاریخی «هَل مِن ناصِر یَنْصُرُنی و هل من مُعینٍ یُعِینُنی» آموزگار مکتب جهاد و شهادت را لبیک گفتند و جام هستی را به تیرگی شرک، تباهی کفر و سیاهی ستم نیالودند. ما امروز وارثان دانشجویان شهیدی هستیم که در باتلاق های شلمچه، قله های کردستان، جزایر مجنون، دشت فکه و میعادگاه هویزه و طلاییه، چون شمع، سوختند تا اندیشه ناب انقلاب اسلامی استمرار یابد و سنگرهای کلیدی جهان را فتح کند.

دانشجویان دیروز، دانشجویان امروز

جنبش اصیل دانشجویی در زمان دفاع مقدس یا حتی پیش از آن، در دورانی که سراسر ایران اسلامی زیر یوغ استثمار بود، پا گرفت. این جنبش در زمان جنگ، با پیروی از دانشجویانی چون علم الهدی یا استادان بزرگی چون چمران، نقش بزرگی در دفاع از این آب و خاک برعهده گرفت. آنها دانشجویانی بودند که به اصلاح وضعیت عمومی جامعه ایمان داشتند و جان خود را بر سر آرمان های خود گذاشتند. اگر حسین علم الهدی و یارانش، جان خود را برای دفاع از میهن و اسلام فدا کردند، امروز جنبش اصیل دانشجویی می تواند با تکیه بر دانش، مهارت و ایثار خود، در عرصه های سازندگیِ صنعتی، فرهنگی و علمی، دوباره گام های عاشقانه بزرگ تری بردارد.

شهید در اندیشه شیعی

در اندیشه شیعی، بزرگ ترین پیروزی، والاترین مقام، بالاترین امتیاز، نیکوترین نیکی و گرانمایه ترین درجه، رسیدن به فیض عظمای شهادت است. برای شهید، گرانبهاترین اوقات و شکوه مندترین و زیباترین لحظه، زمانی است که پیروزمندانه به مرگ شرافتمندانه برسد و شربت شهادت را بنوشد. اینک او شهید است؛ یعنی عینیت یافته و شکل گرفته مکتب تشیع و الگو و معیاری برای همه بشر. والایی این مقام، سبب شد تا جوانان باایمان، اندیشه ای جز پرواز از خاک هویزه به سوی مقصد نهایی سعادت، نداشته باشند، در کنار هم پرواز را برگزینند و برای همیشه در خاطره ها ماندگار شوند.

نوشته ای از شهید علم الهدی

در دست نوشته ای به جا مانده از شهید علم الهدی چنین می خوانیم: «من در سنگر هستم. در این خانه محقر، در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون. در این خانه ساکن و پرجوش و خروش، سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت. خانه نمناک و شیرین، کوچکی قبر و عظمت آسمان. این خانه، کوچک است. این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده، پر از حرف است. فریاد است. غوغاست... صدای پرمحبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور، بغض گلویم را گرفته. قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایی، عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است».

یاران مکتب خمینی

امام خمینی رحمه الله ، عارفی وارسته بود که در محراب عشق و در طلب وصال یار زندگی می کرد. یاران وی نیز که در محضر عالمی چون او شاگردی کرده بودند، درس عشق، جهاد و شهادت را از ایشان آموختند و با توکل به خدای بزرگ، شهادت را بر زندگی در دنیا ترجیح دادند. آنان دانشجویان ممتازی بودند که مدرک نهایی را با عالی ترین درجه، در ماندگاری با شهادت جستجو کردند. اینک از تقدس روح پاک عزیزان ما، همان ها که درس عشق آموختند و پیام سترگ خویش را به ما ارزانی داشتند، دانشگاه در عمق میهن اسلامی شکل گرفت.

در حقیقت شهادت

در آموزه های دین اسلام، شهادت و گزینش مرگ سرخ، بر آگاهی از مبانی آزادی و اختیار در مبارزه بر ضد انحراف فکری متکی است که مجاهد آن را با منطق، شعور و بیداری انتخاب می کند. شهادت، مکتب سازنده ای است که شگرف ترین اثر و خلل ناپذیرترین واکنش نسل های تاریخ را با خود همراه دارد. با این دیدگاه، دانشجویان خط امام در سال 1359، برگی از دفتر جنگ و انقلاب را در هویزه ورق زدند. عملیات هویزه، نخستین حمله مهم ایران بود که در آن میان نیروهای مردمی؛ یعنی سپاه، ارتش، بسیج و عشایر، هماهنگی کامل برقرار شد. این عملیات، موجی از شهادت طلبی را در جوانان به وجود آورد.

پیام رهبر انقلاب به کنگره شهدای دانشجو

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای در پیامی به کنگره شهدای دانشجو، از آنان با عنوان سرآمدان ایمان و ایثار آگاهانه، یاد کرد و تأکید فرمود: «امروز که دشمنان کمین گرفته نظام اسلامی درصدد از رونق انداختن جهاد و شهادت هستند، دانشجویان عزیز و همه جوانان باید این عامل قدرت ملی و شاخص ایمان خالصانه را از دست ندهند و آن را بزرگ بشمارند».


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 16 دی 1393
زمان : 7:51
عمليات هويزه(1359ش)
| ادامه مطلب...

حماسه هویزه(نصر)
عملیات هویزه در تاریخ 15 دی ماه سال 1359 به مدت سه روز در منطقه عملیاتی جاده حمیدیه و سوسنگرد و با هدف آزادسازی پادگان حمیدیه و در نهایت خرمشهر توسط ارتش و سپاه انجام شد.
هویزه‌ مرکز یکی‌ از بخش‌های‌ شهرستان‌ دشت‌ آزادگان‌ در منطقه‌‌ غرب‌ اهواز است‌ که‌ در جوار مرز بین‌ المللی‌ ایران‌ و عراق قرارگرفته‌ است‌. حاکم دیکتاتور عراق در سال‌ 1359 با تهاجم‌ گسترده‌ ‌خود، آن‌ شهر را به‌ اشغال‌ در آورد و با تجاوز به‌ جان‌ و مال‌ وناموس‌ مردم‌، دختران‌ و زنان‌ جوان‌ را هتک‌ حرمت‌ کرده‌، در گورهای‌ دسته‌ جمعی‌ دفن‌ کردند و حتی‌ به‌ دختر بچگان‌ کم‌ سن‌ و سال‌ نیز رحم ‌نکردند و با به‌ اوج‌ رساندن‌ جنایات‌ خود، روی‌ جنایت‌کاران‌ تاریخ‌ راسفید کردند.
حماسه‌ آفرینان‌ سپاه‌ اسلام‌ (متشکل‌ از ارتش‌ و سپاه‌) برای‌ آزادسازی‌ هویزه‌ از چنگال‌ خونین‌ دشمن‌، عملیات نصر را در تاریخ ‌15 دی ماه سال 59 13در منطقه‌‌ غرب‌ این‌ شهر آغازکردند. در دقایق‌ نخست‌ِحمله‌، تمام‌ خاکریزهای‌ مقدم‌ دشمن‌ تسخیر می‌شود و با ادامه‌عملیات‌ و محاصره‌ دشمن‌، نزدیک‌ دو هزار نفر از آنان‌ به‌ اسارت‌ درمی‌آیند.
پس‌ از نبردی‌ سنگین‌، توپ‌خانه‌‌ فعال‌ دشمن‌ به‌ محاصره‌ و بعد به‌ تصرف‌ در می‌آید. لحظه‌ به‌ لحظه‌ خبرهای‌ پیروزی‌ سپاه‌ اسلام‌ موجی‌ از شادی‌ و امید در دل‌ها بر می‌انگیزد تا این‌ که‌ متأسفانه‌ باخیانت‌ بنی‌ صدر خائن‌ و هم‌ پیمانان‌ او، پشتیبانی‌ آن‌ها قطع‌ می‌شود و تانک‌های‌ ایران‌ به‌ طرز مشکوکی‌ از خطوط‌ مقدم‌ اقدام‌ به‌ عقب‌نشینی‌ می‌کنند. نیروهای‌ پیاده‌ که‌ شامل‌ تعدادی‌ از رزمندگان‌ شهادت‌طلب‌ سپاه‌ بودند، به‌ محاصره‌ دشمن‌ در می‌آیند. 
تعدادی‌ از تانک‌ها که‌ از غروب‌ 15 دی‌ ماه‌ در خواست‌ سوخت‌ و مهمات‌ می‌کردند، به‌ غنیمت‌ دشمن‌ در می‌آیند. توپ‌خانه‌ با کمبود مهمات‌ مواجه‌ می‌شود و ... نیروهای‌ سپاه‌، بسیج‌، عشایر، دانشجویان‌ پیرو خط‌ امام ‌و تعدادی‌ از نیروهای‌ پیاده‌ی‌ ارتش‌ در مقابل‌ ادوات‌ زرهی‌ دشمن‌ می‌ایستند. سید حسین‌ علم‌الهدی‌ فرمانده‌ دلیر سپاه‌ هویزه‌، به‌ جنگ‌ شدیدی‌ با دشمن‌ می‌پردازد. تنها سلاح‌ سنگین‌ وی‌ آر.پی‌. جی‌ هفت‌است‌ که‌ مهمات‌ آن‌ نیز در حال‌ تمام‌ شدن‌ است‌. 
دشمن‌ از مقاومت‌حسین‌ به‌ خشم‌ آمده‌، تلاش‌ می‌کند این‌ دژ نفوذناپذیر را در هم‌ بشکند ولی‌ هر بار با پایمردی‌ و مقاومت‌ بی‌ نظیر او و یارانش‌ مواجه‌ شده‌ و با از دست‌ دادن‌ تعدادی‌ تانک‌، زمین‌گیر می‌شود. تعدادی‌ از نیروها هدف‌ گلوله‌های‌ مستقیم‌ تانک‌ قرار گرفته‌ وشهید می‌شوند. حلقه‌ محاصره‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ تنگ‌تر می‌شود و نفرات‌ یک‌ به‌ یک‌ به‌ شهادت‌ می‌رسند. حسین‌ با آخرین‌ موشک‌، یک‌تانک‌ را به‌ آتش‌ می‌کشد و خود نیز هدف‌ یک‌ گلوله‌ تانک‌ شده‌ به شهادت‌ می‌رسد. رزمندگان‌ اسلام‌ با غلتیدن‌ در خون‌ پاک‌ خود، حماسه‌ هویزه‌ را جاودان‌ ساختند و بدین‌ ترتیب‌ نام‌ هویزه‌ در تاریخ‌ کشور ما با احترام‌ و مظلومیت‌ باقی‌ ماند.

اهداف عملیات
این عملیات نامنظم‌ و در نوع‌ خود گسترده‌ ، با هدف‌ آزادسازی‌ «جفیر»، «پادگان‌ حمید» و در نهایت‌ «خرمشهر» و رسیدن به شرق‌ بصره‌ طرح‌ریزی‌ شد. بنابر آن‌ بود تا با دستیابی‌ به‌ اهداف‌ مورد نظر، نیروهای‌ دشمن‌ تا حومه‌ شهر «بصره» تعقیب‌ شوند. 



نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 15 دی 1393
زمان : 10:8
به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر اکرم (ص) با حضرت خدیجه کبری (س)
| ادامه مطلب...

درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد.

برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.

برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود.

ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت.

افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است.

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 11 دی 1393
زمان : 10:56
سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک
| ادامه مطلب...

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلكه آغاز دوره‌ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می‌آید. در سال روز نهم ربیع الاول كه یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است، تصمیم گرفتیم در چند سطر كوتاه به رخ دادهایی كه پس از شهادت امام حسن عسكری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره كنیم. 


روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسكری علیه‌السلام پس از این كه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری كه هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد كه امام یازدهم افزون بر این كه مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده كرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه‌های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری كردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود. 

عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن‌الحسن علیه‌السلام متصدی غسل و كفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه‌السلام با كنار زدن عمویش جعفر كه قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند. 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 11 دی 1393
زمان : 10:54
شهادت امام حسن عسكري(ع)در سن 28سالگي


 

اهمیّت بررسی زندگانی ستاره آسمان هدایت، و گوهر دریای ولایت، امام حسن عسکری (ع)، نه تنها به خاطر آموختن دروس زندگی از مکتب پرفیض این امام بزرگوار  است، بلکه می تواند در زمینه تبیین رازهای زعامت خاتم اوصیاء و نور چشم انبیاء، یعنی امام عصر، عجّل الله تعالی فرجه الشریف نیز، راه گشا باشد. 
نام آن حضرت : حسن
کنیه ایشان : ابو محمّد
لقب های ایشان : زَکیّ (پاکیزه) ، نقیّ (مهذّب)، هادی، و عسکری
نام پدر ایشان : امام علیّ ابن محمّد الهادی (ع)
نام های مادر ایشان : سلیل، حدیثه، سوسن 
تاریخ تولّد: (روز هشتم، بنا بر مشهور) در ماه ربیع الثانی، سال 232 هجری.
تاریخ شهادت: روز هشتم ماه ربیع الأول، سال 260 هجری.
مدّت امامت ایشان: 6 سال.
امام حسن عسکری (ع)، تا سنّ 12 سالگی در مدینه زندگی فرمود. سپس همراه پدر بزرگوارش "امام هادی (ع)"، که به امر حاکم عباسی مجبور به ترک مدینه و اقامت در شهر سامرّاء گردیده بود، به مدت ده سال، در کنار پدر خویش در آن شهر به سر برد. پس از شهاد امام هادی (ع)، امام عسکری به مدت شش سال در همان شهر زیست. از این شش سال، سه سال در زندان بود، و سه سال دیگر نیز، تحت نظر مأموران حکومت و به دور از شیعیانش زندگی کرد.

آن پیشوای بزرگوار، در عنفوان جوانی، در زهد و پرهیزکاری و فضائل علمی و اخلاقی به درجه ای نائل گردید، که حتی دشمنان و مخالفان خط فکری آن حضرت، زبان به مدح وثنای او گشودند.

ابن شهرآشوب، مورخ مشهور، در جلد چهارم از کتاب خود به نام "مناقب آل أبی طالب"، چنین می نگارد:
"حسین ابن محمد اشعری، و محمّد ابن علی روایت کرده اند که از طایفه آل علی در نزد "احمد ابن عبدالله ابن خاقان" در شهر قم، سخن به میان آمد. نامبرده که از ناصبیان و دشمنان سرسخت خاندان امام علی بود گفت: من هیچیک از آنان را مانند حسن ابن علیّ ابن رضا (امام حسن عسکری) ندیده ام. روزی به نزد پدرم (که از وزراء معتمد عباسی بود) آمد. دربان به پدرم اطلاع داد که حسن عسکری آمده است. پدرم به استقبال او رفت و او را بر مصلای خود نشاند و با او به سخن پرداخت و مرتبا می گفت: پدر و مادرم به فدایت. و آنگاه که خواست برود، او را مشایعت نمود. من از پدرم در باره او پرسیدم و او در پاسخ گفت: فرزندم، این شخص، پیشوای رافضه (شیعیان) است. اگر روزی خلافت از بنی عباس گرفته شود، هیچکس از بنی هاشم سزاوار تر از او برای چنین منصبی نیست، به خاطر فضل، پاکدامنی، روزه داری، نماز، و پرهیزکاری و زهد و سایر اخلاق شایسته ای که دارد.
پس  از آن، من همواره از مردم در باره او می پرسیدم، و همه او را مورد تعظیم قرار می دادند و از کرامات او می گفتند. من هیچکس را سرشارتر در علم و دانش، و با گذشت تر، و پاکتر از لحاظ گفتار و کردار، مانند حسن عسکری ندیدم".

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 9 دی 1393
زمان : 10:0
حماسه 9 دی؛ تجدید پیمان با آرمان های انقلاب


در این یادداشت می خوانیم : حضور یکپارچه اقشار مختلف مردم اعم از پیر و جوان در حماسه ارزنده 9 دی سال 88 گواه این مدعا بود که مردم در دفاع از آرمانهای اسلام و انقلاب هیچ گاه کوتاه نیامده و تا آخرین قطره خون خویش در راستای تثبیت و استواری این راه عظیم قدم خواهند برداشت.

حضور پراقتدار مردم در این حماسه جاویدان نشان داد که روحیه انقلابی گری و ایثار ملت ایران فقط در زمان انقلاب و دفاع مقدس خلاصه نشده است بلکه این ویژگی ها روزبه روز و استوارتر از گذشته در آنان وجود دارد که در زمان ممکن خود را در عرصه دفاع از اسلام و انقلاب نشان خواهند داد .

مردم ایران اسلامی به دشمنان نظام نشان دادند که تا جان دارند بر ایمان و تعهد والای خود پایبند بوده و با آفرینش حماسه والای 9دی ضربه سختی را به دشمنان و اهداف و برنامه های آنان وارد ساختند.

دامنه حضور مردمی حماسه 9دی 88 آنقدر وسیع بود که گویا بهمن 57 دوباره ای در ایران در حال تحقق است و همگان را به یاد ایام پیروزی انقلاب اسلامی می انداخت که همه اقشار مردمی درصدد مقابله و مبارزه با رژیم شاهنشاهی برآمدند و تنها تفاوت حماسه 9دی 88 و بهمن 57 تنها در این بود که مردم ایران در بهمن57 به دنبال تغییر رژیم و استقرار حکومت جدید در جامعه بودند ولی در حماسه 9دی 88 مردم بر ادامه راه دفاع از نظام و حریم ولایت تاکید داشتند و اعلام رضایت و علاقه مندی خویش را از نظام مقدس جمهوری اسلامی اعلام نمودند.

مردم ایران اسلامی به میدان آمدند تا بگویند اجازه حرمت شکنی ها را نخواهند داد و به هیچ وجه با فتنه گران هم مسیر نخواهند شد که به راستی این هدف ارزنده را در روز 9 دی به اجرا در آورده و موجبات خشنودی دوست داران انقلاب اسلامی را در سراسر جهان فراهم آورند.

به راستی که 9دی روز بصیرت ملت ایران است و مردم ما در این روز با درک عظیم خویش و بصیرت والایشان حضوری را تجربه کردند که تمام نقشه ها و هزینه های میلیاردی دشمنان را بر باد داد و مهر تثبیت دوباره ای بر آرمانهای والای امام راحل ، شهدای گرانقدر و ترویج فرهنگ ولایت داشت.

امید است برنامه های گرامی داشت این حماسه بزرگ که به عنوان روز بصیرت و میثاق امت با ولایت نام گذاری شده است باشکوه تر و عظیم تر از هر سال برگزار شود.ک/1


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
زمان : 13:49
درگذشت آيت الله شيخ محمدباقر آقانجفي اصفهاني(1301ق)


 

محمدباقر نجفی (زاده: ۱۲۳۵ هجری قمری، اصفهان - درگذشت: ۱۳۰۱ هجری قمری، نجف) از علمای برجسته شیعه بود که در زمان حیاتش در صدر حوزه علمیه اصفهان قرار داشت.[۱]

خانواده

محمد باقر نجفی فرزند آیت الله شیخ محمدتقی رازی ایوانکی یا شیخ محمد تقی اصفهانی بوده‌است که به صاحب حاشیه شهرت دارد این شهرت به سبب کتاب مهم او هدایةالمسترشدین می‌باشد[۲] که از اولین کتاب‌ها درباره علم اصول فقه است. وی متولد ایوانکی بوده‌است و از علمای بزرگ اصولی حوزه علمیه اصفهان محسوب می‌شود که شاگردان فراوانی داشته‌است. از معروف ترین شاگردان وی میرزای شیرازی صاحب حکم تحریم تنباکو و رهبر قیام تنباکو را نام برد.

تحصیل

محمد باقر برای ادامه تحصیل به نجف رفت و فقه و اصول فقه را در محضر، شیخ حسن کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر فراگرفت و از سوی شیخ مرتضی انصاری به درجه اجتهاد نائل آمد.[۳] پس از بازگشت به اصفهان کرسی تدریس و فتوا به وی منحصر گشت. او حدود شرعی و قصاص را اجرا می‌کرد و در مسجد شاه اصفهان نماز جماعت می‌خواند. او در دوران زعامتش پناه و حامی مردم مظلوم بود.

شاگردان

جهانگیرخان قشقایی
سید اسماعیل صدر
سید محمدباقر درچه‌ای
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
محمدحسین نائینی: وی در اصفهان در منزل حاج محمد باقر نجفی اصفهانی، سرپرست حوزه علمیه و دوست دیرین پدرش، اقامت داشت. در این حوزه با تلاش و پی گیری، دانش‌های مقدماتی را با دقّت هر چه تمام تر به پایان می‌برد. علم اصول را از حوزه درس ابوالمعالی کرباسی، مدرّس توانای اصول، و فلسفه و کلام را از محضر بزرگان دانش حکمت و معقول هم چون میرزا جهانگیرخان قشقائی، شیخ محمدحسن هزارجریبی و شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی، معروف به آقا نجفی اصفهانی، و فقه را نزد شیخ محمدباقر اصفهانی فرا می‌گیرد.[۴]
شیخ الشریعه اصفهانی[۵]

آثار

وی تألیفاتی نیز از خود به جای گذاشت، که برخی از آنها عبارتند از:
رساله‌ای در حجیت ظنّ طریقی، که با حاشیه پدرش بر کتاب معالم به چاپ رسیده‌است.
لبّ الاصول
لبّ الفقه


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393
زمان : 7:36
آشنایی با روز پژوهش


25 آذر در تقویم جمهوری اسلامی به عنوان روز پژوهش نامگذاری شده است.

هفته پژوهش از  25 آذر ماه با شعار «بدون پژوهش و مطالعه تصمیم گیری نکنیم» آغاز می‌شود و تا 29آذر ادامه دارد.

موفقیت روزافزون علم در شناخت جهان هدفدار و قانونمند که با تکیه بر ابتکارات خلاقیت‌های به ودیعه نهاده شده از سوی خدای متعال در وجود بشر و بهره برداری از قدرت شگرف اندیشه آدمی صورت گرفته، فضای زندگی جدیدی را برای انسان‌ها به ارمغان آورده است.

 

این فضای جدید و این تمدن نوظهور که خود برخاسته از تعاملات عمیق میان تمدنی و میان فرهنگی است، موجد خواست‌ها، نیازها، اندیشه‌ها مسائل و مشکلاتی است که به نوبه خود توسعه علم و اندیشه را می‌طلبند.

در این مسیر اندیشه‌های ژرف در قالب پژوهش‌های بنیادین صورت بحث پذیر به خود می‌گیرند و دستمایه انجام پژوهش‌های کاربردی می‌شوند تا خواست‌ها و نیازها را پاسخ گویند و راه‌حل‌های بهتر و بیشتری برای مسائل و  مشکلات جوامع بشری پیشنهاد کنند و همین جاست که نقش موثر و سهم بسزای بخش تحقیقات در روند تحولات جوامع آشکار می‌شود.‌

تحولات زندگی بشر در قرن بیستم نشان از گسترش روز افزون اهمیت علم و تحقیق داشت، به ویژه در نیمه  دوم این قرن کشورهای صنعتی و در حال توسعه با آگاهی از نقش پژوهش در خلق فن‌آوری و شتاب‌دهی برای توسعه، عمده توجه خود را مصروف تقویت و ارتقای بخش تحقیق نموده اند. از این روست که می‌توان گفت بین پیشرفت بخش تحقیق و شتاب توسعه فراگیر و پایدار در هر کشور ارتباط مستقیم برقرار است.

نقش پژوهش در توسعه همه‌جانبه پایدار چنان برجسته و انکارناپذیر است که می‌توان آن را بدون تردید نیروی محرک توسعه در همه حوزه‌ها اعم از فرهنگ، اقتصاد، سیاست و جامعه دانست. اما علی رغم اعتراف و اذعان نسبت به اهمیت مقوله پژوهش، این حوزه با دشواری‌های ساختاری و عملکردی فراوانی مواجه است.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 25 آذر 1393
زمان : 7:35
تهاجم مزدوران رژيم سفاك پهلوي به بيمارستان امام رضا(ع) در مشهد مقدس (1357ش)


با فرا رسيدن محرم سال 1357ش و اوج‏گيري نهضت اسلامي و در زماني كه راهپيمايي‏هاي ميليوني و سراسري مردم، تمام كشور را فراگرفته بود، طرفداران رژيم شاهنشاهي با حمايت چماقداران و عوامل مزدور ساواك در بسياري از شهرها به مقابله با مردم پرداختند. اين حركات به ويژه بعد از تظاهرات ميليوني تاسوعا و عاشوراي حسيني آن سال نمودِ بيشتري پيدا كرد. در 23 آذر 1357، عوامل ساواك با حمايت نيروهاي نظامي، وارد بيمارستان امام رضا(ع) در شهر مشهد مقدس شدند. آنان در ابتدا با سرنيزه و چماق، به اتومبيل‏هاي پزشكان بيمارستان آسيب وارد كرده، سپس با تيراندازي وارد بخش اصلي بيمارستان شدند. آنها بدون توجه به بيماران بستري، هرچه را در سر راه خود ديدند شكستند كه در جريان اين حمله تعدادي از بيماران نيز از ترس دچار حمله قلبي شدند. همچنين در اين حمله دو كودك از شدت جراحات جان سپردند و هجده نوزاد نيز زخمي شدند. با انتشار اين خبر، مردم مشهد خود را به بيمارستان رساندند و زد و خورد بين مردم و نيروهاي ساواكي آغاز شد. پس از اين حمله، اعضاي نظام پزشكي در محكوميت اين تهاجم، ضمن انتشار اعلاميه‏اي، تعطيلي كليه بيمارستان‏هاي شخصي و مطب را اعلام نموده و در محل بيمارستان تحصّن كردند.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : یک شنبه 23 آذر 1393
زمان : 7:44
شهادت سومين شهيد محراب آيت الله سيدعبدالحسين دستغيب
| ادامه مطلب...

روز جمعه 20 آذر 1360/14 صفر 1402 ه. ق، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، مردی که عمری را در محراب عبادت و در خدمت به خلق خدا سپری کرده بود، در حالی که عازم سنگر نماز جمعه در شهر شیراز بود، در یکی از کوچه ها با انفجار بمبی توسط منافقین، به شهادت رسید.

زندگی نامه

سید عبدالحسین، به سال 1288 شمسی، در شیراز در یک خانواده روحانی که 800 سال سابقه ی علم و فضیلت دارند، پا به عرصه ی وجود نهاد. پدرش سید محمد تقی هنگام تولد فرزندش در کربلا به سر می برد و از آن جایی که ولادت این کودک مقارن با عاشورای سال 1332 قمری بود، نام او را عبدالحسین نهادند.

در سال های کودکی، از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند به او عطا فرموده بود، تحصیلات مقدماتی را به سرعت به اتمام رساند. شهید در دوازده سالگی پدر را از دست داد و مسوولیت خانواده بر عهده ی او قرار گرفت.

در سال 1310 شمسی، برای ادامه ی تحصیل راهی نجف شد و از محضر آقایان حاج شیخ کاظم شیرازی، آیت الله اصفهانی، حاج سید میرزا اصطهباناتی و حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی، کسب فیض کرد و به درجه ی اجتهاد رسید. پس از مراجعت از نجف، ضمن اقامه ی نماز جماعت در مسجد جامع عتیق شیراز و ترویج و تبلیغ دین اسلام، به تحصیل و فراگیری علم و دانش ادامه داد و از محضر فقیه و عارف نامی، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد انصاری کسب فیض کرد.

در سال 1321 شمسی، به همت شهید دستغیب مسجد جامع عتیق شیراز که از بناهای تاریخی و بیش از هزار سال قدمت دارد، مرمت و بازسازی شد و از ویرانی نجات یافت. از آن زمان به بعد، این مسجد نزدیک به چهل سال، چون گوهری تابناک در سرزمین فارس می درخشید و در طی این مدت آیت الله دستغیب، با برپایی مرتب مراسم دعای کمیل، زیارت عاشورا و دعای توسل و بیان دروس اصول عقاید، تفسیر قرآن و اخلاق، آن مکان را به سنگر هدایت و تربیت نسلی زنده و مجاهد تبدیل کرده بود. آیت الله دستغیب که ریاست حوزه ی علمیه ی فارس را به عهده داشت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مدارس علمیه ی قوام، هاشمیه و آستانه ی شیراز را که سال های طولانی توسط رژیم پهلوی تعطیل شده و خالی از طلاب بود زنده  کرد.

 

 

شهادت سومين شهيد محراب آيت الله سيدعبدالحسين دستغيب


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 20 آذر 1393
زمان : 7:38
سال روز رحلت حضرت آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (ره)
| ادامه مطلب...

تاریخ وفات : 18 آذر سال 1372 شمسی / 24 جمادی الثانی سال 1414 قمری

ولادت

در هشتمین روز ماه ذیقعده 1316 ق. در بخش گوگد گلپایگان، کودکی پا به عرصه وجود نهاد که به مناسب تقارن ولادتش با سالروز ولادت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نامش را محمد رضا و کنیه اش را ابوالحسن و لقبش را هبة الله نهادند. پدرش آقا سید محمد باقر امام، عالمی معروف به زهد و تقوا، و پای بند به آداب و مستحبات دینی و کوشا در امر به معروف و نهی از منکر بود که هم اینک مرقدش مورد احترام و زیارت مردم است. محمدرضا در سه سالگی مادر و در نه سالگی پدرش را از دست داد و دوران کودکی را با مشکلات و سختیهای فراوان و از دست دادن پدر سپری کرد و تحصیلات ابتدائی را در مکتب خانه گذراند.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 18 آذر 1393
زمان : 8:17
به مناسبت سالروز ابتلاي بيماري پيامبر(ص) كه منجر به رحلت ايشان شد.


گیاهی که به پیامبر در معراج سفارش شده
حسينعلي پورافضلي: در طب اسلامي براي سياهدانه ويژگي هاي مختلفي را برشمرده اند. سياهدانه مي تواند در رژيم لاغري ، ناراحتي هاي پوستي و تنفسي، پاكساري كبد و صفرا و نيز رهايي از حساسيت و آلرژي هاي فصلي و بسياري از موارد ديگر مفيد باشد.

 به گزارش سرویس علمی جام نیورز به نقل از قدس، در منابع پزشكي اسلامي از سياهدانه با عنوان « شونيز» يا « حبه السوداء» ياد شده و همچنين از آن به عنوان شفاي هر بيماري ذكر شده است.

 از جمله در حديثي از پيامبر(ص) درباره شب معراج آمده است : مامررت بملأ من الملائکه الاان قالوا یا محمد احتجم و أمر امتک بالحجامه و ما تداویتم به الحجامه، الشونیز و القسط؛ شب معراج دراثناء پیمودن راه، به عده ای از فرشتگان برخورد کردم که می گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله) حجامت را به امّت توصیه بفرما و بهترین درمان برای شما حجامت و خوردن سیاهدانه و قُست است.

 در احاديث پزشكي فراواني به خوردن سياه دانه سفارش شده و از نقش آن در سلامتي سخن به ميان آمده است. دانش امروزي هم سياه دانه را لاغر کننده، رقیق و خارج کننده اخلاط سینه، تصفیه کننده خون، دافع اخلاط زیان آور، زیاد کننده ادرار و شیر، خشک کننده ترشحات زخم ها و تراوش ندول چرکی و غرورها، خنثی کننده خون کثیف شده به علت سردی و بخور و اسپری آن را دورکننده حشرات، ضداسپاسم و قولنج، مسکن سرفه، ضد تنگی نفس افراد آسمی باعسل و نافع برای استفراغ خونی و خونریزی سینه، ضد یرقان و عطش و نارسایی کبد و طحال مي داند.

 ايمني از زكام

امام رضا عليه السلام درباره خواص اعجاب انگيز سياه دانه مي فرمايد:  در سیاهدانه برکت است. در چهل چیز خداوند برکت قرار داده ازحبوبات و جمادات هم سیاهدانه را بر گزیده است.

 مطابق توصیه امام رضا عليه السلام سياه دانه و بوییدن گل نرگس خاصیت ایمنی در برابر زکام را دارند. امام رضا (ع) می فرماید: وَلیشُمَّ النَّرجِسَ ؛ فَإِنَّهُ یأمَنُ الزُّکامَ ، وکذلِک الحَبَّةُ السَّوداءُ،؛ گل نرگس ببویید؛ زیرا از زکام، ایمنى مى‏بخشد و همچنین است سیاه  دانه.

 معجون سياه دانه و عسل

در بياني ديگر امام رضا عليه السلام سياه دانه را باعث نابودي امراض مزمن دانسته اند و مي فرمايند: اروی عن العالم علیه السلام ان حبه السودا مبارکه یخرج الداء الدفین من البدن؛ امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده است که سیاهدانه مبارک است و بیماری های مزمن را از بدن خارج می کند.

 آن حضرت در بياني ديگر از معجون سياه دانه و عسل به نيكي ياد كرده و از خاصيت شفادهندگي آن ستايش كرده و فرموده اند: أن حبة السوداء شفاء من كل داء إلا السام و عليكم بالعسل و حبة السوداء ؛ درسياه دانه شفاي هر دردي است مگر مرگ  و بر شما باد به خوردن عسل و سياه دانه.

 يك نكته

در متون طب سنتی برای سیاه دانه خواص مقوی و منحصر به فردی ذکر شده است. بسیاری از حکما و اطبای طب سنتی ایران، هند و چین از سیاه دانه، روغن و عصاره آن به صورت موضعی و خوراکی برای درمان بسیاری از بیماری ها و اختلال های جسمی استفاده می کنند. به اعتقاد این گروه از درمانگران مصرف سیاه دانه می تواند در درمان بسیاری از بیماری ها از قبیل بیماری های دستگاه کلیه، دستگاه گوارش (مثل نفخ، تورم معده، زخم معده) و پیشگیری از ابتلا به انواع بیماری های مزمن و سرطان موثر باشد. مصرف موضعی و خوراکی سیاه دانه علاوه بر جنبه درمانی در حوزه بهداشت و زیبایی نیز کارکردهای متنوعی دارد که مهم ترین آن درمان جوش های چرکی و ناشی از چربی پوست است.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 17 آذر 1393
زمان : 8:48
روز دانشجو


در تاريخ 24 آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران مي‏آيد. نيکسون به ايران مي‏آمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي 28 مرداد) ببيند. در مقابل دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که در فضاي حکومت نظامي بعد از کودتاي سياه، هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنيس رايت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از همان روز 14 آذر تظاهراتي در گوشه و کنار به وقوع پيوست که در نتيجه در بازار و دانشگاه عده‏اي دست گير شدند. اين وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بيشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکي و داروسازي و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غير عادي اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏اي را پيش بيني مي‏کردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگيري بود. بعد از گذشت مدتي براي جلوگيري از تنش و درگيري چندين دانشکده تعطيل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رييس دانشگاه تعطيل گرديد. نيروهاي نظامي رژيم که بشدت رفت و آمد دانشجويان را کنترل کرده و در اين بين عده اي را نيز دستگير نموده بودند, با حضور در کلاس يکي از اساتيد دانشکده فني (مهندس شمس استاد نقشه کشي) زمينه اعتراض را در کلاس درس ايجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظاميان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگير نمايند. دستگيري دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجويي ديگر بر روي نيمکت کلاس فرياد مي زند: "آقا ما چقدر بي عرضه هستيم. چقدر بدبخت هستيم. اين کلاس نيست، اين درس نيست. يک عده اي بدون اينکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگيرند وارد کلاس مي‌شوند و هياهو در مي‌گيرد. تف به اين کلاس و تف به اين مملکت!" دانشکده فني به هم مي‌ريزد و در محاصره کامل نظاميان قرار مي‌گيرد و به يکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجويان در صحن طبقه اول به خون مي‌غلطند عده‌اي زخمي شده و در اين ميان سه دانشجو به نامهاي قندچي و بزرگ نيا و شريعت رضوي به شهادت مي‌رسند. همان روز 16 آذر پليس توسط راديو اعلام کرد: "عده‌اي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان مي‌دادند و پليس را مسخره مي‌کردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و مي‌خواستند اسلحه‌شان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است." فرداي آن روز شاه تيمسار مزيني را براي دلجويي به دانشگاه مي‌فرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وي با خانواده‌هاي شهدا ملاقات مي‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهي مي‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بي‌گناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ايستادگي دانشجويان اين سرزمين در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگي در دفتر تاريخ اين سرزمين به يادگار ثبت گرديده است. مهدی سعیدی


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : یک شنبه 16 آذر 1393
زمان : 13:4
شهادت سرتيپ خلبان احمد كشوري(1359ش)


شهيد احمد كشوري در تيرماه 1332ش در شمال به دنيا آمد. وي در سال 1351 وارد هوانيروز شد و دوره‏هاي آموزش خلباني با هلي‏كوپتر را با موفقيت به پايان رساند. او از سال‏هاي قبل از انقلاب فعاليت‏هاي ضدرژيم خود را آغاز كرده بود و در دوران نخست‏وزيري بختيار با همراهي دوستان خود، قصد انجام كودتا و ساقط كردن حكومت پهلوي را داشت كه با پيروزي انقلاب اسلامي، اين نقشه عملي نشد. شهيد كشوري پس از پيروزي انقلاب فعاليت‏هاي مختلفي در پاكسازي كردستان از لوث عناصر ضدانقلاب انجام داد. وي پس از آغاز جنگ، فرماندهي هوانيروز منطقه ايلام را به عهده گرفت و با دل و جان به انجام وظيفه پرداخت. اين شهيد بزرگوار سرانجام در 15 آذر سال 1359 در حالي كه از يك مأموريت بسيار مشكل، اما پيروز بازمي‏گشت، در منطقه ميمك در ايلام، مورد حمله مزدوران بعثي قرار گرفت. در اين ميان، در حالي كه هلي‏كوپترش در اثر اصابت راكت هواپيما، به شدت مي‏سوخت، آن را تا موضع خودي هدايت كرد و آنگاه در خاك وطن سقوط كرد و به آرزوي ديرينه‏اش دست يافت و شربت شهادت را مردانه سركشيد. پيكر پاك او را به تهران انتقال داده و در بهشت زهرا به خاك سپردند


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : یک شنبه 15 آذر 1393
زمان : 12:50
گزیده رویداد های روز


شمسی: شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي رهبر قيام مردمي جنگل(1300ش) - همه پرسي قانون اساسي(1358ش) - انتخاب حضرت آيت الله العظمي خامنه اي و 6تن از علماي قم به عنوان مرجع تقليد شيعيان از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم(1373ش)
 
قمری:هادت جناب عمارياسر در صفين(37ق) - جنگ نهروان(38ق) - درگذشت عالم عارف آيت الله سيدمحمدحسين حسيني تهراني(1416ق)


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : سه شنبه 11 آذر 1393
زمان : 9:23
شهادت عالم نستوه و مجاهد آيت‏ اللَّه


 

آيت ‏اللَّه سيدحسن مدرس در حدود سال 1249 ش در قريه "سرابه كچو" از توابع زواره اردستان در استان اصفهان ديده به جهان گشود.

 سيدحسن در 14 سالگي به اصفهان عزيمت كرد و ده سال تمام در آنجا به بحث و تحقيق پرداخت. وي در سال 1272ش به نجف اشرف هجرت نمود و به مدت هفت سال از محضر حضرات آيات علامه سيدمحمدكاظم يزدي، آخوند خراساني و نيز ميرزاي بزرگ شيرازي استفاده نمود و به درجات بالاي علمي دست يافت. سيد حسن پس از اخذ اجازه اجتهاد، به اصفهان باز گشت و به تدريس فقه و اصول مشغول گرديد.

 وي همزمان با اوج‏گيري نهضت مشروطه در ايران، وارد صحنه سياست شد و از طرف علما و مراجع شيعه به عنوان مجتهد طراز اول كشور براي نظارت بر قوانين مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد. مدرس در سال 1290 ش، امور رسيدگي به مدرسه عالي سپهسالار (شهيد مطهري) را به عهده گرفت و مشغول تدريس در اين مدرسه گرديد.

 در دوره‏هاي بعد، مبارزات مدرس، شكل ديگري به خود گرفت و او بارها با در نظر گرفتن منافع ملت با صاحبان قدرت، مخالفت ورزيد كه تحصن درحرم حضرت عبدالعظيم(ع) در اعتراض به دولت صمصام‏السلطنه بختياري، مخالفت با قرارداد استعماري 1919م وثوق‏الدوله، اعتراض به كودتاي انگليسي رضاخان و نيز جمهوريت رضاخاني از آن جمله‏اند. با به قدرت رسيدن رضاخان، سيدحسن مدرس به عنوان دشمن شماره يك وي در مجلس، نسبت به زورمداري‏ها و قدرت‏ورزي‏هاي رضاخان مطرح شد و بر اثر سوء تدبير سردار سپه، طرح استيضاح رضاخان را به تصويب رساند. در اين ميان رضاخان مترصد فرصتي بود كه بتواند اين روحاني آگاه و عالم را از سر راه خود بردارد.

 رضاخان پس از به دست گرفتن سلطنت و پس از آن كه نقشه ترور مدرس را ناكام ديد، او را در شانزدهم مهر 1307 دستگير و به خواف و پس از مدتي به كاشمر از توابع خراسان تبعيد نمود و پس از ده سال تبعيد، ماموران شاه، وي را مسموم و سپس در دهم آذر 1316ش در 67 سالگي، در حال نماز خفه كردند. قيام مدرس، نخستين جرقه نهضت ضداستبدادي و آخرينِ آن نبود.

 مدرس، مظهر مقاومت ملت و آن عده از نمايندگان مردم بود كه به رمز توطئه و عمق فاجعه پي برده و معتقد به چاره كار قبل از وقوع حادثه بودند. قيام و مقاومت نستوه و حماسه‏آفرين مدرس در آن شرايط و جو اختناق و ارعاب، گرچه در لابلاي حوادث مشروطيت به عنوان يك جريان فرعي مطرح شده است، ولي در مطالعه تاريخ نهضت‏هاي اسلامي، عنوان و جايگاه مستقل و درخشاني دارد.

 انديشه‏هاي سياسي مدرس را نه به عنوان يك اعتراض تاريخي بر يك جريان انحرافي، بلكه به صورت يك جريان و نهضت در ارائه تفكر درست و مايه‏دار سياسي و انقلابي اسلام، و تجديد حيات سياسي، بايد تلقي نمود.

 بر اساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي در سال 1372 ش، دهم آذرماه، سالروز شهادت مجاهد نستوه و اسوه بزرگ حق‏مداري و ظلم‏ستيزي، آيت‏اللَّه سيد حسن مدرس، به عنوان روز مجلس نام‏گذاري شده است.

 انگيزه‏هاي اصلي اين نامگذاري، حضور و مبارزات خستگي‏ناپذير شهيد مدرس در سنگر مجلس شوراي ملي، عليه استبداد و استعمار و نقش خاص و ويژه مجلس شوراي اسلامي در پاسداري و صيانت از راه پاك آن شهيد والامقام و همه شهداي راه خدا مي‏باشد.

 اگر انديشه‏ها و شيوه انقلابي مدرس از شرايط و مقتضيات زمانش جدا شود، مي‏تواند براي انقلاب اسلامي در هر زمان و شرايطي، دست مايه‏اي غني و رهنمودي راهگشا باشد.

 به همين دليل است كه با وجود طرح افكار سياسي نو در نهضت و انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) و عمق مباني اسلامي اهداف و اصولِ اين انقلاب، هنوز تازگي، اصالت و صلابت انديشه‏هاي مدرس به چشم مي‏خورد و با نمود چشمگير شخصيت رهبري انقلاب اسلامي، همچنان شخصيت مدرس، چشم‏ها و دل‏هاي شيفتگانِ انديشه‏هاي انقلابي اسلام را پر كرده است.

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393
زمان : 11:32
از ولادت امام موسی کاظم (ع) تا روز بزرگداشت "شیخ مفید"
| ادامه مطلب...

ولادت امام موسی کاظم (ع)، روز بزرگداشت "شیخ مفید"، درگذشت پدر اتومبیل ، مرگ کاشف واکسن آبله ، رحلت استاد "عبدالباسط و ... از مهم‌ترین رخدادهای تاریخی امروز است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، امروز 9 آذر 1393 خورشیدی برابر با 7 صفر 1436 هجری و 30 نوامبر 2014 میلادی است. مهمترین رخدادهای تاریخی امروز از این قرار است:
 

ولادت امام موسی کاظم (ع) (128ق)
ایشان فرزند جعفر بن محمد و هفتمین امام است. وی در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقه‌ای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر ایشان حمیده مصفّاة است که نام های دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شده‌است. از مهم‌ترین القاب ایشان می‌توان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. ایشان در میان شیعیان به «باب‌الحوائج» معروف است.

تصویب تاسیس بانک ملی توسط مجلس شورای ملی (1285 ش)
پس از استقرار مشروطیت، موضوع وام‌گیری ایران از روسیه وانگلیس باعث به هیجان آمدن احساسات عمومی و مخالفت قاطع نمایندگان مجلس اول با آن شد. از این رو طرح پیشنهاد تاسیس یک بانک ایرانی با سرمایه ایرانیان عنوان گردید و در تاریخ پنجم آذر 1285 ش نمایندگان مجلس، تاسیس یک بانک ملی را از دولت خواستار شدند تا بدین وسیله به دولت وام دهند. سپس طی چند جلسه بحث و بررسی درباره آن، تاسیس بانک ملی برای بی‌نیاز شدن از دریافت وام خارجی در نهم آذر آن سال از تصویب نمایندگان گذشت، این تصویب در بیستم آذر ماه به اطلاع عموم رسید و به بانک ملی اجازه داده شد که به معاملات زراعتی، رهن املاک، خرید و فروش برات‌های تجاری داخلی و خارجی و قرض و استقراض مبادرت ورزَد. همچنین قرار بر این شد که سرمایه‌ای معادل یکصد و پنجاه میلیون ریال به عنوان سرمایه اولیه به بانک ملی تعلق گیرد و حساب‌های دولتی که تا آن وقت در بانک شاهنشاهی وابسته به دولت انگلیس تمرکز داشت به بانک ملی انتقال یابد. کوشش‌هایی که برای تاسیس بانک ملی صورت گرفت و استقبال بی‌نظیری که مردم برای ایجاد این بانک کردند با مخالفت‌های بیگانگان مواجه گشت و تغییر ناگهانی وضع سیاسی ایران و انعقاد تقسیم ایران بین دولت‌های روس و انگلیس، طی قراردادی معروف به قرارداد 1907 همه این تلاش‌ها را ناکام گذاشت و بانک ملی در آن زمان به وجود نیامد. تاسیس بانک ملی هرچند با کارشکنی‌های بانک‌های خارجی و اقدامات محمدعلی شاه راه به جایی نبرد، اما جایگاه و اعتبار مجلس را در داخل و خارج برای همگان روشن ساخت. بانک ملی ایران در نهایت، 22 سال بعد، در هفدهم شهریور 1307 ش رسماً افتتاح شد و شروع به کار نمود.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1393
زمان : 11:31
ویژه نامه امام محمد باقر علیه السلام


تولد پنجمین امام شیعیان است، امامی که همنام رسول خدا بود و پیامبر به واسطه جابر برایش سلام رسانده بود. این نوشته را به شکافنده علوم ،اولین استاد دانشگاه تشیع تقدیم می کنم ، باشد که شیعیانش در کسب علم و معرفت که راه آن حضرت است ، بیشتر گام بردارند.

نام محمد

لقب باقر يا باقرالعلوم (بدين جهت كه ایشان درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت)

القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كرده اند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

كنيه ابوجعفر

نام مادر فاطمه دختر امام حسن مجتبى عليه السلام

بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اكبر حضرت امام حسن عليه السلام و از سوى پدر به امام حسين عليه السلام مي رسيد .

نام پدر حضرت سيدالساجدين, امام زين العابدين, على بن الحسين عليه السلام

تارخ ولادت:  اول ماه رجب، 57 سال بعد از هجرت
محل ولادت:مدینه منوره
مدت امامت:19 سال
مدت عمر: 57سال
تاریخ شهادت: 7 ذی الحجه، 114 سال بعد از هجرت
علت شهادتدر اثر زهری که هشام بن عبدالملک ملعون، به آن حضرت داد.
محل دفنمدینه منوره - بقیع
تعداد فرزندان: 6 پسر و 2 دختر

دوران امامت ایشان مصادف با حکومت ولید و سلیمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملك و هشام بوده است. 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : چهار شنبه 5 آذر 1393
زمان : 9:21
تشکيل بسيج مستضعفين به فرمان امام خميني (ره) و روز بسيج


به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي و قطع دست استکبار جهاني و منافع آنها در ايران، توطئه‌ها و فتنه‌هاي شياطين عليه ايران روز به روز گسترش يافت. در چنين شرايطي امام خميني در پنجم آذر 1358، فرمان تشکيل بسيج را صادر کردند و فرمودند: مملکتي که 20 ميليون جوان دارد، بايد بيست ميليون ارتش داشته باشد. هنوز يک سال از صدور فرمان امام نگذشته بود که رژيم بعث عراق با هدف براندازي نظام نوپاي اسلامي و با حمايت استکبار جهاني، عليه ايران دست به حمله همه جانبه زد. در چنين شرايطي بود که جوانان سلحشور، به اشاره امام به صورت خودجوش و تحت تشکل‌هاي بسيجي به جبهه‌ها شتافتند و در طول هشت سال دفاع مقدس، با تقديم خون خود، نهال نوپاي انقلاب اسلامي را آبياري کردند و حماسه‌ها و رشادت‌هاي بي‌سابقه‌اي آفريدند. اينگونه بود که بسيج در تاريخ انقلاب اسلامي نه به عنوان يک نهاد نظامي صرف، بلکه به عنوان يک مکتب فرهنگي و ارزشي و کلمه طيبه‌اي که در بين همه اقشار ملت ايران ريشه دوانيده است، مطرح مي‌شود. مقام معظم رهبري در مورد بسيج فرموده‌اند: «... اگر بخواهيم بسيج را در يک تعريف کوتاه معرفي کنيم بايد بگوييم: بسيج عبارت است از مجموعه‌اي که در آن پاکترين انسان‌ها، فداکارترين و آماده به کارترين جوانان کشور، در راه اهداف عالي اين ملت و براي کمال رساندن و به خوشبختي رساندن اين کشور جمع شده‌اند ... بسيج عبارت است از تشکيلاتي که در آن افراد متفرق و تنها، به يک مجموعه عظيم و منسجم، به يک مجموعه آگاه، متعهد، بصير و بينا به مسائل کشور و به نياز ملت، تبديل مي‌شوند. مجموعه‌اي که دشمن را بيمناک و دوستان را اميدوار و خاطر جمع مي‌کند؛ در حقيقت همه انسان‌هاي مؤمن، آگاه، بصير، عاشق ، متعهد و علاقه‌مند و آگاه به کار، در هر ميداني از ميدان‌ها هستند که براي ملت مفيد است، جزء بسيج‌اند؛ لذا بسيج يک نام مقدس است. »

نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : چهار شنبه 5 آذر 1393
زمان : 9:19
اعزام اهل بيت (ع) به شام


ابن زياد حربن قيس را خواند تا سر مبارك امام حسين (ع) را با سرهاي ‏ساير شهداي كربلا به شام نزد يزيد بن معاويه ببرد و ابوبرده بن عوف ازدي و طارق بن ‏ابي ظبيان ازدي را با او همراه كرد..‏

سيد ابن طاووس مي‌گوييد چون يزيد بن معاويه نامه عبيدالله را ‏دريافت كرد و بر مضمون آن اطلاع يافت، پاسخ آن نامه را فرستاد. به عبيدالله بن زياد ‏فرمان داد كه سر امام حسين (ع) و سرهاي ياران آن حضرت را به همراه زنان و كودكان به ‏شام بفرستد. ابن زياد محفربن ثعلبه را خواند و آن سرهاي پاك و اهل بيت (ع) آن حضرت ‏را به او سپرد و او آنان را همانند اسيران كفار در حالي كه اهالي شهرها به تماشاي ‏ايشان و سرهاي مبارك مي‌پرداختند به شام برد.‏

امام محمد باقر (ع) فرموده است: از پدرم علي بن الحسين (ع) پرسيدم كه چگونه او را از ‏كوفه به شام حركت دادند؟ فرمود: مرا بر شتري كه عريان بود و جهاز نداشت سوار كردند ‏و سر مقدس پدرم حسين (ع) را بر نيزه‌اي نصب كرده و زنان ما را پشت سر من بر ‏قاطرهايي كه زيراندازي نداشت سوار كردند و اطراف و پشت سر ما را گروهي با نيزه ‏احاطه كرده بودندو...‏

در منتخب آمده است كه عبيدالله بن زياد؛ شمر، خولي، شبث بن ربعي و عمروبن حجاج ‏را فرا خواند و هزار سوار را همراه آنان كرد و توشه راهشان را فراهم ساخت و دستور داد ‏تا اسيران اهل بيت را به شام برند و به هر شهر و دياري كه رسيدند، آنان را بگردانند.‏

در كامل بهايي آمده است چون سر امام (ع) را از كوفه بيرون آوردند، ماموران ابن زياد از ‏قبايل عرب بيمناك بودند كه شايد هنوز قدري از غيرت ديني كه در ايشان باقي مانده، آنان ‏را وادارد كه سر امام (ع) را از دست ايشان بگيرند، از اين روي، دور از جاده اصلي و از ‏بيراهه حركت مي‌كردند.‏

ابومخنف نقل كرده است كه سر مقدس را از شرق حصاصه برده و از تكريت گذشتند و ‏والي آنجا را از ورود خودآگاه كردند او افراد بسياري را با پرچم به استقبال آنان روانه كرد و ‏اگر كسي از صاحب سر سوال مي‌كرد، مي‌گفتند: خارجي است.

مردي نصراني كه آن ‏سر را ديده و آن پاسخ را شنيده بود با خود گفت: اين چنين نيست كه مي‌گويند اين سر ‏حسين بن علي فرزند فاطمه است و من خود در كوفه بودم كه او را شهيد كردند، ساير ‏نصرانيان از اين واقعه آگاه شدند و به تعظيم و اجلال آن حضرت ناقوسها را شكستند و ‏گفتند: خداوندا! از شومي و عصيان اين قوم كه فرزند پيغمبر خود را كشته‌اند، به تو پناه ‏مي‌بريم كوفيان چون اين حال را مشاهده كردند راه بيابان را در پيش گرفته و از آنجا كوچ ‏كردند.‏


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 3 آذر 1393
زمان : 8:37
پیام هایی به مناسبت هفته بسیج
| ادامه مطلب...

پیام هایی به مناسبت هفته بسیج

اشاره
هفته بسيج، بزرگ‏داشت جان‏فشانى‏هايى است كه براى سربلندى اين سرزمين صورت گرفته است. گمان غلطى است اگر بسيج را حاصل جنگ تحميلى يا انقلاب اسلامى بدانيم. بسيج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است كه با ظهور اسلام تولد يافته و در ملت‏هاى مسلمان رشد كرده است. هوشمندى حضرت امام خمينى رحمت ‏الله علیه و عدالت‏خواهى ميليون‏ها انسان باايمان، تنها، تبلور دوباره بسيج در عصر حاضر بود. اين مقاله، شامل پيام‏هايى است كه هر كدام گوشه‏اى از برنامه‏ها، ويژگى‏ها و آرمان‏هاى بسيج را به همراه دارند.

تفكر بسيج؛ روحى در كالبد نظام

در هر مجموعه منظم و هدفمند، افزون بر پيشرفت اجزا، هماهنگى و هم‏گرايى ميان آنان نيز ضرورى است تا خواسته‏هاى مجموعه تحقق يابد. فراگير شدن تفكر بسيجى كه همان اخلاص، ايمان به هدف، بالندگى و رشدآفرينى است، در ذهن همه افراد جامعه، حركتى هم‏سو را به دنبال دارد. فعاليت‏هاى اقتصادى، پيشرفت‏هاى نظامى، دستاوردهاى علمى و...، هر كدام بخشى از بدنه جامعه را ترميم مى‏كند، ولى روح حاكم بر تمام بخش‏ها، تفكر بسيجى است. تفكر بسيج، ارتباط ناگسستنى ميان اجزاى نظام اسلامى را رقم مى‏زند؛ چرا كه يك‏پارچگى اعضاى گوناگون جامعه، ناشى از يگانگى افكار آنهاست.

بسيج عمومى

خودمحورى‏ها، كج‏روى‏ها و ترجيح خواسته‏هاى شخصى يا گروهى بر نياز جامعه، آسيب جبران ناپذيرى بر بدنه اجتماع وارد مى‏آورد. نظام اسلامى با برخورد قاطع، از فردگرايى جلوگيرى مى‏كند تا مبادا سليقه‏هاى فردى و حزبى بر صلاح ملت ترجيح داده شود.
در پرتو اين تفكر، بسيج خود را حزبى سياسى يا گروهى نظامى يا اقتصادى نمى‏داند. بسيج، حاصل فهم همگانى مردم از نيكى‏هاست كه يكايك آنها نقش حساسى در اجراى آن بر عهده دارند. هر كس با توانايى‏هاى خود، نيرويى از بسيج است كه براى رساندن مملكت به جايگاه حقيقى و آرمانى‏اش تلاش مى‏كند.

امنيت؛ ارمغان بسيج

مخالفت دشمنان با تحقق انديشه‏هاى اسلامى، برپايى حكومت عدل را با مشكلات فراوانى روبه‏رو مى‏كند؛ شيطنت‏ها و مزاحمت‏هايى كه سلامت جامعه را به خطر مى‏اندازد. نخستين گام براى گسترش مبانى دينى در كشور، ايجاد بستر مناسب و امنيت است. آرامش روانى و آسايش خاطر، عرصه را براى حاكميت خدا و قانون او فراهم مى‏آورد.
يكى از حياتى‏ترين وظايف بسيج، حفظ امنيت كشور است. شركت پرشور در جنگ تحميلى، نمونه برجسته‏اى از حضور موفق بسيج در صحنه امنيت ملى بوده است. اكنون نيز نيروهاى بسيجى با گذراندن دوره‏هاى گوناگون نظامى، خود را در برابر تهاجم دشمنان خارجى و توطئه‏هاى داخلى آماده مى‏سازند.

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : یک شنبه 2 آذر 1393
زمان : 8:3
رحلت آيت الله سيد جمال الدين گلپايگاني


امام زمان فرمودند: از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد.

مرحوم آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی (قدس سره) پس از خدمات زیادی که به جامعه علم و اسلام و مسلمین نمودند، در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام 1377 هجری قمری در سن 82 سالگی چشم از این جهان فانی فرو بستند و در پی انتشار خبر رحلت ایشان دروس حوزه های علمیه تعطیل و بازارها بسته شد و مردم عراق و ایران عزادار گشتند.در بزرگداشت وی مراسم متعددی از طرف قاطبه مردم و علما مخصوصا" حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره الشریف) در عراق و ایران برپا شد ، ایشان را بر حسب وصیت خودشان در وادی السلام به خاک سپردند.اشعار زیادی در رثای مرحوم گلپایگانی توسط علما و شعرای بزرگ سروده شده که از آن جمله سروده مرحوم آیت الله سید موسی بحرالعلوم در ماده تاریخ وفات سید گلپایگانی است ، که مطلع آن ختام این مقال می شود.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : شنبه 1 آذر 1393
زمان : 10:42
گرامیداشت روز خانواده و تکریم بازنشستگان


از سال 1386 روز 25 ذیحجه به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایه‌های آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.

 خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها ابتدا در خانواده‌ها بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ می‌کند.

نقش خانواده به عنوان اثرگذارترین نهاد تربیتی در پرورش و تربیت سرمایه‌های انسانی که از بزرگترین پشتوانه‌های توسعه و تعالی هر کشوری به شمار می‌آید، از چنان اهمیتی برخوردار می‌باشد که سلامت و صلابت هر جامعه‌ای مرهون وجود خانواده‌های سالم، عفیف و با تقوا است.

 بازنشستگان عزیز! امروز ما بر این باوریم که آرامش و امنیت اجتماعی و اقتصادی کشور را مدیون تلاش‌های بی‌دریغ شما خردورزانی که طی سال‌های فعالیت خود از هیچ کوششی مضایقه نداشته و با پشتکار و سخت‌کوشی وصف‌ناپذیردرعرصه آبادانی و سازندگی این مرز و بوم، چرخ‌های عظیم توسعه و پیشرفت را به حرکت درآورده ‌اید هستیم.

سخن گفتن از ارزش سالیان طولانی فعالیت سازنده شما عزیزان آسان نیست، به طور قطع این تلاش، پشتوانه‌ای ارزنده برای استحکام پایه‌های اقتصادی، توانمندی‌های صنعتی و انسجام نظام اداری کشور بوده است. تلاشتان را ارج می‌نهیم و پاسداری از زحماتتان را تکلیف خود می‌دانیم.

 بدین وسیله ضمن عرض تبریک به مناسبت این روز عزیز و فرخنده به کلیه اقشارجامعه ایران اسلامی بخصوص شاغلین و بازنشستگان شریف آموزشکده فنی شهید قاضی طباطبایی و خانواده‌های مکرم آنان ، امیدواریم با اتکال به خداوند متعال و با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی این مرز و بوم، برای پاسخگویی و خدمت ‌رسانی به شریف‌ ترین اقشار جامعه کوشا باشیم. انشاا....


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : شنبه 1 آذر 1393
زمان : 10:40
عمليات سوسنگرد و آزادسازي بستان و سوسنگرد (1359 ش)


در پي تهاجم ارتش مزدور بعث عراق براي مقابله با انقلاب اسلامي در 31 شهريور 1359 و ورود نيروهاي نظامي به همراه ادوات سنگين و سبك دشمن در جنوب و غرب كشور، مناطق وسيعي از ميهن اسلامي به اشغال آنان درآمد. در اين ميان، يك لشكر زرهي عراق متشكل از 200 الي 250 تانك، پس از تصرف جاده سوسنگرد - حميديه به اهواز، از مرز بستان عبور كرده و سوسنگرد را به تصرف خود درآوردند. پس از اين تجاوز، رزمندگان اسلام در تاريخ هشتم مهر 1359، در عملياتي، به دشمن حمله برده و علي‏رغم عدم تجهيز قوا و كمي نيروها، در برابر نيروهاي عراقي مقابله كردند. در ادامه حمله به نيروهاي دشمن، تلفات بسياري بر دشمن وارد آمد به طوري كه پس از آن مجبور به عقب‏نشيني شدند. در اين حمله، نيروهاي اسلام متشكل از مردم بومي و بسيج، به دشمن امان نداده و در 10 مهر 1359، سوسنگرد را از لوث دشمنان پاك كردند. در اين حملات، بيش از هفتاد تانك و خودروي دشمن در كمتر از نصف روز منهدم گرديد و تعدادي از نفرات آنان به اسارت درآمدند.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 26 آبان 1393
زمان : 7:44
تولد شيخ بهاالدين عاملي(953ق)(به نقلي)
| ادامه مطلب...

بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی معروف به شیخ بهائی در  ۸ اسفند ۹۲۵ - ۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری -  در  اصفهان دیده به جهان گشود . وی  دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.

وی در بعلبک متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بوده‌است خاندان او از خانواده‌های معروف جبل‌عامل در قرن دهم و یازدهم خورشیدی بوده‌اند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.

محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنا گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود ،  پدرش به شیخ‌الاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین فوت کرد.

شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخ‌الاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان ،  از ۵۳ سالگی تا آخر عمر منصب شیخ‌الاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه  عباس اول برعهده داشته باشد.

شیخ در فاصلهٔ سال‌های 965 الی 978 -  ۹۹۴ الی ۱۰۰۸ هجری -  سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت.این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانش‌اندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقصد این سفرها بوده است.

وی در سال ۱۰۰۰ - 1030 هجری  - در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی ابن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هم‌اکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در یکی از رواق‌ها که به نام خودش معروف می باشد است.

تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی

تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی بر روی سنگ قبر و کاشیکاری‌های دیوار اتاق مقبره اندکی متفاوت است:

تاریخ تولد:

کتیبه کاشیکاری دیوار: پنجشنبه ۸ اسفند ۹۲۵   (برابر با۲۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری  و ۲۷ فوریه ۱۵۴۷)

کتیبه سنگ قبر: فروردین ۹۲۵ خورشیدی (برابر با محرم‌الحرام ۹۵۳ هجری و مارس ۱۵۴۶)

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 19 آبان 1393
زمان : 8:1
اعدام دكتر "حسين فاطمي" وزير امور خارجه دولت دكتر مصدق (1333 ش)


دكتر سيدحسين فاطمي در سال 1296 ش در نايين به دنيا آمد. در سال 1315 به همراه برادرش وارد كارهاي مطبوعاتي شد و تا سال 1324 در روزنامه باختر فعاليت نمود. وي سپس براي تحصيل در فن روزنامه نگاري عازم اروپا گرديد و دربازگشت در سال 1328، روزنامه باختر امروز را تاسيس كرد. دكتر فاطمي پس از مدتي به همراه دكتر محمد مصدق رهبري جبهه ملي را بر عهده گرفت و توسط روزنامه خود، افكار و عقايد جبهه ملي را انتشار مي‏داد. او پس از نخست وزيري دكتر مصدق، در ابتدا به معاونت سياسي و پارلماني دولت و نمايندگي مجلس شوراي ملي رسيد و سپس در مهر 1331 عهده دار وزارت امور خارجه گرديد. از جمله كارهاي اساسي او در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سياسي با انگلستان، بستن سفارت انگليس در تهران و كنسولگري‏هاي آن دولت استعمارگر در شهرستان‏ها بود. دكتر فاطمي به عنوان وزير امور خارجه دولت دكتر مصدق و مدير روزنامه "باختر امروز" و از مخالفان سياست‏هاي استعماري انگلستان، پس از كودتاي امريكايي 28 مرداد 32 و بركناري دولت دكتر مصدق، تحت تعقيب مأموران رژيم شاه قرار گرفت. وي سرانجام پس از هفت ماه اختفا، در اسفند 1332 دستگير و در حالي كه بر اثر ضربات وارد شده به او، توان تكان خوردن نداشت در دادگاه حاضر شد. دكتر فاطمي در نهايت به اعدام محكوم گرديد و اين حكم در 19 آبان 1332 ش به مرحله اجرا درآمد. وي از همان سال‏هاي نخستين روزنامه نگاري، با رضا خان و خانواده پهلوي مبارزه مي‏كرد و از آنان انتقاد مي‏نمود. از اين رو هميشه مغضوب دربار بود تا اين كه پس از كودتاي 28 مرداد، فرصت تصفيه به دست دربار افتاد و او را از سر راه برداشتند.


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : دو شنبه 19 آبان 1393
زمان : 7:58
محاکمه


محاکمه "دکتر محمدمصدق" پس از کودتای 28 مرداد توسط دولت نظامی (1332ش)

یک روز پس از کودتای 28 مرداد 1332ش دکتر محمدمصدق، نخست وزیرِ برکنار شده، خود را به دولت کودتا معرفی کرد و به همراه عده زیادی از همکارانش در دولت و مجلس راهی زندان شد.

پس از چند جلسه بازجویی، محاکمه او در دادگاه نظامی در تاریخ هفدهم آبان 1332ش آغاز گردید. اتهام او، سوء قصد به منظور برهم زدن اساس حکومت و تاج و تخت سلطنت و تحریک مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بود.

بهانه این اتهام در اینجا بود که مصدق در روز 25 مرداد 1332، در مقام نخست‏ وزیر، فرمان عزل خود از نخست ‏وزیری را که از طرف شاه صادر شده بود، مورد قبول قرار نداده و به اجرا نگذاشته بود. در جریان 35 جلسه محاکمه، از طرف دادستان به مصدق اهانت شد و مصدق هم بسیاری از حرف‏های ناگفتنی را گفت. در نهایت دادگاه او را به سه سال حبس محکوم کرد ولی پس از 26 جلسه دادگاه تجدید نظر و فرجام خواهی مصدق، رای دادگاه تغییر نیافت و او پس از پشت سرگذاشتن دوران محکومیت، به مدت ده سال به زادگاه خود، احمد آباد تبعید شد. سرانجام دکتر مصدق در بهمن 1345 ش در 84 سالگی پس از تحمل مرارت‏‌های زندان و تبعید و به دنبال یک عمر دراز و پرحادثه سیاسی درگذشت و درهمان جا مدفون شد.

دیگر مناسبت های روز:

محاكمه دكتر محمد مصدق، پس از كودتاي 28مرداد توسط دولت نظامي(1332ش)

طواف دادن سر مطهر امام حسين(ع) در محلات و قبايل كوفه - تكلم و قرائت قرآن سرمطهر امام حسين(ع) در مواضع مختلف


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : شنبه 17 آبان 1393
زمان : 10:44
حضور اسراي اهل بيت در مجلس ابن زياد


حضور اسراي اهل بيت در مجلس ابن زياد

 

دوم بهمن ۱۳۸۶هجری شمسی برابر است با سیزدهم محرم ۱۴۲۹ قمری در این روز در سال۶۱ هجری اسرای اهل بیت (ع) در مجلس ابن زیاد حاضر شدند.

 

در چنین روزی دوم بهمن سال ۱۳۸۶ هجری شمسی برابر با سیزدهم محرم ۱۴۲۸ هجری قمری در این روز سیزدهم محرم سال ۶۱ هجری قمری اسرای اهل بیت (ع) در مجلس ابن زیاد وارد شدند.

 

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین (ع) را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد (ع) در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس كرد و در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. در این حال درباریان آن معلون به تماشا ایستاده بودند.

 

پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت (ع) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند. ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین (ع) را منتشر ساخت.

 

عبدالله بن عفیف ازدی بزرگواری از اصحاب امیرالمومنین (ع) بود و در جنگ های جمل و صفین دو چشم خویش را از دست داده بود، لذا مشغول عبادت بود.

 

او هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمومنین و امام حسین (ع) نسبت کذب می دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش ای پسر مرجانه، دروغگو تویی و پدر تو که به تو این مقام را داد. ای دشمن خدا! فرزندان پیامبر (ص) را می کشی و در منابر مومنین اینچنین سخن می گویی؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت، ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادت های او و دخترش دستگیر شد و همان طور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنی ابن زیاد به شهادت رسید.

 

دیگر مناسبت های روز:

شمسی :صدور پيام امام خميني(ره) در محكوميت كشتار دانش آموزان در 13آبان توسط مزدوران رژيم شاهنشاهي(1357ش)
قمری: حضور اسراي اهل بيت در مجلس ابن زياد - انتقال اسرا به زندان كوفه بعد از مجلس شوم ابن زياد - انتشار خبر شهادت امام حسين(ع)در مدينه و شام توسط ابن زياد - شهادت عبدالله بن عفيف مبارزنابينا در جنگ هاي امام علي(ع)در اعتراض ابن زياد به اميرالمومنين و امام حسين(ع) - در گذشت شيخ محمد صالح مازندراني(1082ق)

 

 


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 15 آبان 1393
زمان : 11:24
شهادت حضرت امام زين العابدين(95ق)به روايتي


شهادت حضرت امام زين العابدين(95ق)به روايتي

تاريخ دقيق شهادت امام سجاد(ع) مشخص نيست ولي روايت ۲۵ محرمِ سال ۹۴ هجري سندّيت بيشتري دارد. مدت عمر آن حضرت پنجاه و هفت سال و طول امامت آن بزرگوار سي و چهار سال و اندي مي‏باشد. آن حضرت به دست هِشام‏بن عبدُالمَلِك در زمان خلافت وليدبن عبدالملك مسموم گرديدند و در كنار مرقد مطهر عموي بزرگوارش، حضرت امام حسن‏مجتبي(ع) در قبرستان بقيع به خاك سپرده شدند. حضرت امام زين‏العابدين(ع) پس از واقعه‏ي پرشور كربلا، به همراه ديگر افراد خاندان اهل‏بيت(ع) به كوفه و شام برده مي‏شوند. ايشان به همراه عمّه‏ي بزرگوار خود، حضرت زينب كبري(س) رسالت حسيني را با افشاي ماهيت دستگاه فاسد اموي و معرفي راه پاك ثاراللَّه به عنوان مسير صحيح به سوي نجات، كامل مي‏كنند. آن امام بزرگوار پس از رسوا ساختن حكام جور در مجلس عبيداللَّه بن زياد و يزيد بن معاويه، به مدينه باز مي‏گردند و لحظه‏اي از زنده نگاه داشتن واقعه‏ي عاشورا باز نايستادند.
 
دیگر مناسبت های روز:

شمسی :سقوط كابينه شريف امامي و تشكيل دولت نظامي ازهاري(1357ش) - استعفاي دولت موقت مهندس بازرگان(1358ش)

قمری: شهادت حضرت امام زين العابدين(95ق)به روايتي - روز دفن اجساد شهداي كربلا توسط امام سجاد(ع) به كمك جمعي از بني اسد(61ق) - ورود اهل بيت سيدالشهدا به كوفه(61ق) - خطبه حضرت زينب(س) در ورود به كوفه - خطبه حضرت ام كلثوم(س) - خطبه حضرت سجاد(ع)


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 15 آبان 1393
زمان : 11:23
کربلا.... هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری ملاقات امام با عمربن سعد


,عاشورا,محرم,روزشمار,خبرگزاری بولتن

هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام(ع) برادرش عباس را به همراه عده ای شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامه ی حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و به خیمه ها برگشتند.  در این روز یزید بن حُصَین همدانی از امام علیه‏السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏نوشند از آنان مضایقه می‏کنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‏دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمی‏دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‏دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مردهمدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.یزید بن حصینهمدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند. امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام عمرو بن قرظة را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام که فرمود: آیا می‏خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏ترسم خانه‏ام را خراب کنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را می‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‏گردد، از جای برخاست در حالی که می‏فرمود: تو را چه می‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏دانم که از گندم ری نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه‏السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی‏گردم یا به مملکت دیگری می‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند. عبیدالله طی نامه ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و برکناری کرده، می گوید: اگر از فرمان من سر باز زنی، مسئولیت لشکر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم کرد.   سخن امام حسین(ع) با یارانش : ای بزرگ زادگان! صبر پیشه کنید که مرگ جز پلی نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن می رساند.السلام علیک یا اباعبدالله


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : شنبه 10 آبان 1393
زمان : 10:19
بنى‌اسد و نصرت امام علیه‏السلام


در این روز حبیب بن مظاهر به آن حضرت عرض کرد: یابن رسول الله! در این نزدیکى طائفه‏اى از بنى اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهى من به نزد آنها روم و ایشان را به سوى تو دعوت کنم، شاید خداوند شر این گروه را از تو با حضور بنى اسد در کربلا، دفع کند!
در این روز عبدالله بن زیاد نامه‏اى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتى قطره‏اى آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد!!امام، اجازه داد، و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را براى شما به همراه آورده‏ام، شما را به یارى پسر پیامبر خدا دعوت مى‏کنم، او یارانى دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگى‌اند و هرگز او را تنها نخواهند گذارد و او را به دشمن تسلیم نکنند، عمربن سعد با لشکریانى انبوه او را محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید شما را به این راه خیر راهنمایى مى‏کنم، امروز از من فرمان برید و به یارى او بشتابید تا شرف دنیا و آخرت از آن شما باشد، من به خدا سوگند یاد مى‏کنم که اگر یک نفر از شما در راه خدا با پسر دختر پیغمبرش در اینجا کشته گردد و شکیبایى ورزد و امید ثواب از خداى داشته باشد، رسول خدا در علیین بهشت، رفیق و همدم او خواهد بود.
در این هنگام، مردى از بنى اسد که او را عبدالله بن بشیر مى‏نامیدند بپا خاست و گفت: من اولین کسى هستم که این دعوت را اجابت مى‏کنم؛ و رجزى حماسى برخواند:
"قد علم القوم اذ تواکلوا و احجم الفرسان اذ تثاقلوا انى شجاع بطل مقاتلکاننى لیث عرین باسل."(51)
آنگاه مردان قبیله که تعدادشان به نود نفر مى‏رسید بپا خاستند و براى یارى امام حرکت کردند. در آن هنگام، مردى نزد عمربن سعد رفته و او را از جریان کار آگاه کرد و او مردى را به نام ازرق با چهارصد سوار به سوى آن گروه روانه ساخت، و در دل شب سواران ابن سعد در کنار فرات راه را بر آنها گرفتند در حالى که با امام فاصله چندانى نداشتند.
طایفه بنى اسد با سواران ابن سعد در آویختند، حبیب بن مظاهر بر ازرق بانگ زد که: واى بر تو! بگذار دیگرى غیر از تو این مظلمه را بر گردن بگیرد.
هنگامى که طایفه بنى اسد دانستند که تاب مقاومت با آن گروه را ندارند، در سیاهى شب پراکنده شدند و به قبیله خود باز گشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد شبانه بر آنها بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جریان را گفت، امام حسین علیه‏السلام فرمود: لاحول و ولا قوة الا بالله.(52)


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : پنج شنبه 8 آبان 1393
زمان : 12:22
اعزام سپاه ابن زياد به كوفه به قصد جلوگيري از حركت مردم براي ياري امام حسين(ع)


نامه عمر بن سعد
حسان بن فائد مى‏گوید: من نزد عبیدالله بودم که نامه عمربن سعد را آوردند، و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم، قاصدى نزد او فرستاده و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالى این شهر براى من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کرده‏اند، اگر آمدنم را خوش نمى‏دارید، باز خواهم گشت.
عبیدالله چون نامه عمربن سعد را خواند، گفت:
"الان و قد علقت مخالبنا بهیرجو النجاة ولات حین مناص. (30)

نامه عبیدالله به عمربن سعد
عبیدالله به عمربن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم، از حسین بن على بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند، اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت!
چون این نامه به دست عمربن سعد رسید، گفت: مى‏پندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست.(31)
عمربن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام حسین نرساند، زیرا مى‏دانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.(32)
پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیه‏السلام اعلام آمادگى کرد و بعد یزیدبن رکاب کلبى با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر که جمعا بیست هزار نفر مى‏شدند.عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، اندیشه اعزام سپاهى انبوه را در سر مى‏پروراند، و بعضى نوشته‏اند که: مردم کوفه جنگ کردن با امام حسین علیه‏السلام را ناخوش مى‏داشتند و هر کس را به جنگ آن حضرت روانه مى‏کردند، باز مى‏گشت.
عبیدالله بن زیاد شخصى را به نام سوید بن عبدالرحمن فرمان داد تا در این مسأله (فرار از جنگ) تحقیق کند و متخلفان را نزد او برد، و او یک نفر شامى را که براى انجام امر مهمى از لشکر گاه به کوفه آمده بود، گرفته و نزد عبیدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامى را از تنش جدا نمایند تا کسى دیگر جرأت سرپیچى از دستورات او را نکند! نوشته‏اند که آن مرد شامى براى طلب میراث به کوفه آمده بود!(33)

عبیدالله در نخیله
عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله(34) حرکت کرد و کسى را نزد حصین بن تمیم - که به قادسیه رفته بود - فرستاد و او به همراه چهار هزار نفر که با او بودند به نخلیه آمد، سپس کثیر بن شهاب حارثى و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسمأ بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر کوفه گردش کنید و مردم را به اطاعت و فرمانبردارى از یزید و من فرمان دهید، و آنان را از نافرمانى و بر پا کردن فتنه بر حذر دارید و آنان را به لشکرگاه فرا خوانید؛ پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله باز گشتند، و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچه‏ها و گذرگاه‌ها مى‏گشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله تشویق مى‏کرد و آنان را از یارى امام حسین بر حذر مى‏داشت.(35)
عبیدالله گروهى سواره را بین خود و عمربن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود، و هنگامى که او در لشکرگاه نخیله بود شخصى به نام عمار بن ابى سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولى موفق نشد و به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد.(36)

روز چهارم محرم
در این روز(37) عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خود به منبر رفت و گفت: اى مردم! شما آل ابى سفیان را آزمودید و آنها را چنان که مى‏خواستید، یافتید! و یزید را مى‏شناسید که داراى سیره و طریقه‏اى نیکو است! و به زیر دستان احسان مى‏کند! و عطایاى او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولى را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.
سپس از منبر به زیر آمد و براى مردم شام(38) نیز عطایائى مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم براى حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوى نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند.(39)
پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیه‏السلام اعلام آمادگى کرد و بعد یزیدبن رکاب کلبى با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر که جمعا بیست هزار نفر مى‏شدند.(40)

روز پنجم محرم
در این روز که مطابق با روز یکشنبه بوده است، عبیدالله بن زیاد مرادى را به دنبال شبث بن ربعى(41) فرستاد که در دارالاماره حضور یابد، شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مى‏خواست که ابن زیاد او را از رفتن به کربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد که: مبادا از کسانى باشى که خداوند در قرآن فرموده است: «چون به مؤمنین رسند گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامى که به نزد یاران خود - که همان شیاطینند - روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مى‏گیریم»(42)، و به او خاطر نشان ساخت که اگر بر فرمان ما گردن مى‏نهى و در اطاعت مائى، در نزد ما باید حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به کربلا روى، پس شبث قبول کرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى کربلا گسیل داشت.(43)
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیه‏السلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکته‏اى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره‌خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مى‏کردند سى هزار نفر بوده است.سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد که بر جسر صراه(44) ایستاده و از حرکت کسانى که به عزم یارى امام حسین از کوفه خارج مى‏شوند، جلوگیرى کند، فردى به نام عامر بن ابى سلامه که عازم بود براى پیوستن به امام حسین علیه‏السلام از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم که مى‏خواهى حسین را یارى کنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و کسى جرأت نکرد تا او را دنبال کند. عامر خود را به کربلا رساند و به امام حسین علیه‏السلام ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه‏السلام بود که در چندین جنگ در رکاب آن حضرت شمشیر زده است.(45)

تعداد لشکر عمر بن سعد
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیه‏السلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکته‏اى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مى‏کردند سى هزار نفر بوده است.(46) و (47)

روز ششم محرم
عبیدالله در این روز نامه‏اى به عمر بن سعد نوشت که: من از نظر کثرت لشکر اعم از سواره و پیاده و تجهیزات، چیزى را از تو فروگذار نکردم، توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را براى من مى‏فرستند!(48)

وضعیت لشکر دشمن
چون مردم مى‏دانستند که جنگ با امام حسین علیه‏السلام در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست، تعداى در اثناى راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار کردند.
نوشته‏اند که: فرمانده‏اى که از کوفه با هزار رزمنده حرکت کرده بود، چون به کربلا مى‏رسید فقط سیصد یا چهار صد نفر و یا کمتر از این تعداد همراه او بودند، بقیه به علت اعتقادى که به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار کرده بودند.(49


نویسنده : محمد کرامتی نژاد
تاریخ : چهار شنبه 7 آبان 1393
زمان : 13:6

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.